خرید ارزان ولایت فقیه 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه

قسمتی از متن Word (..docx) :

ولایت فقیه ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند.نقش فقیه در یک کشور اسلامی، یعنی کشوری که در آن مردم، اسلام را بعنوان یک ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدئولوک است نه نقش یک حاکم.وظیفه ایدئولوک اینست که بر اجرای درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد، او صلاحیت مجری قانون و کسی را که میخواهد رئیس دولت بشود و کارها را در کادر ایدئولوژی اسلام بانجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار میدهد. تصور مردم آنروز ـ دوره مشروطیت ـ و نیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود و نیست که فقها حکومت کنند و اداره مملکت را بدست گیرند بلکه در طول قرون و اعصار تصور مردم از ولایت فقیه این بوده که از آنجا که جامعه یک جامعه اسلامی است و مردم وابسته به مکتب اسلامند، صلاحیت هر حاکمی، از این نظر که قابلیت اجرای قوانین ملی اسلامی را دارد یا نه، باید مورد تصویب و تائید فقیه قرار گیرد.لهذا امام در فرمان خود به نخست وزیر دولت موقت می‏نویسد : بموجب حق شرعی (ولایت فقیه) و بموجب رای اعتمادی که از طرف اکثریت قاطع ملت به من ابراز شده من رئیس دولت را تعیین می‏کنم.ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساسا فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دمکراسی است.اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میکرد جا داشت که بگوئیم این امر، خلاف دمکراسی است .اما مرجع را به عنوان کسی که در این مکتب صاحب نظر است خود مردم انتخاب میکنند. حق شرعی امام از وابستگی قاطع مردم به اسلام به عنوان یک مکتب و یک ایدئولوژی ناشی میشود و مردم تائید میکنند که او مقام صلاحیتداری است که میتواند قابلیت اشخاص را از جهت انجام وظایف اسلامی تشخیص دهد.در حقیقت، حق شرعی و ولایت شرعی، یعنی مهر ایدئولوژی مردم، و حق عرفی، همان حق حاکمیت ملی مردم است که آنها باید فرد مورد تائید رهبر را انتخاب کنند و باو رای اعتماد بدهند. فلسفه ولایت فقیه 1 ـ فلسفه ولایت فقیه چیست؟ چرا باید در راس حکومت اسلامی شخصی به عنوان فقیه قرار داشته باشد؟ صرفنظر از روایات فراوانی که در این خصوص وارد شده و آیاتی که از آن استظهار می‏شود. (1) گاهی شبهه یاد شده به اصل لزوم تشکیل حکومت اسلامی برمی‏گردد. به این معنا که چرا دین در امور سیاسی دخالت می‏کند و چرا فقها و روحانیت در مسائل سیاسی دخالت می‏کنند. (2) اما گاهی اصل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی مورد قبول است ولی شبهه در زعامت فقیه است به عبارت دیگر، سوال در خصوصیت حکومت نیست بلکه در مورد حاکم است در این فرض می‏گوییم: اولا، حکومت اسلامی چیزی جز تبلور اجرای فقه حکومتی و سیاسی اسلام نیست. پر واضح است اجرای فقه اسلام به تناسب حکم و موضوع باید بر عهده کسی نهاده شود که متلبس به لباس فقاهت باشد به بیانی دیگر، از آنجا که حکومت بر مبنای مکتب است لذا در راس نظام باید کسی قرار داشته باشد که ضمن آنکه معتقد به کمال و حقانیت مکتب بوده و قبول داشته باشد که سیاست از دین جدا نیست (دقت شود) به مبانی دین و مقررات آن نیز وقوف کامل (در حد یک کارشناس متخصص) داشته باشد و این همان فقیه جامع الشرایط است. ثانیا، رابطه فقیه با توده مردم (بر خلاف رابطه فیلسوف یا عارف با مردم) یک رابطه ارگانیک و سازمان یافته بوده و مبتنی بر قوانین اسلام است (زیرا موضوع فقه افعال و رفتار مکلفان است) از این رو، فقیه ضمن آنکه از پشتوانه مکتب و فرهنگ غنی اسلام برخوردار است از حمایت‏های همه جانبه توده مردم نیز بهره‏مند است و همین دو عنصر مکتب و ملت، در واقع رمز اقتدار فقیه در طی دوران شکل گیری و پیروزی انقلاب و پس از آن تاکنون بوده‏اند به همین دلیل می‏بینیم نوک حملات دشمنان داخلی و خارجی متوجه این پایگاه است. ثالثا، اصولا در هر کشوری برای رفع بن بستها و گشودن گره‏های کور مرکزی را پیش بینی می‏کنند که عمدتا رئیس جمهور و در مواردی دادگاه عالی عهده‏دار چنین وظیفه‏ای است، چنانچه رئیس جمهور آمریکا اخیرا قانون «داماتو» را در مورد ایران وتو کرد این در حالی است که رئیس جمهور عضو قوه مجریه است ولی در محدوده قوه مقننه دخالت کرد. (البته ضرورتهای ملی و امنیتی بعضا چنین دخالتهایی را ایجاب می‏کند) اما در نظام اسلامی طبق صریح قانون اساسی، (3) رهبر نقش هماهنگ کننده میان قوا را داشته و در موارد ضروری با اقدام خود به رفع بن‏بست‏ها می‏پردازد در حالی که مقام رهبری عضو هیچ یک از سه قوه نیست و در عین حال مشرف بر همه آنها. آیا این خود یک عامل امتیازی برای نظام اسلامی محسوب نمی‏شود که یک مقام بی‏طرف در مواقع لزوم به اتخاذ تصمیم بپردازد؟ رابعا، در روایتی امام رضا (ع) در مورد لزوم تبعیت از «ولی امر» و زمامدار به سه دلیل عمده اشاره کردند: ایجاد نظم و آرامش در جامعه، ایجاد عدالت اجتماعی و دفاع ملی و نهایتا حفظ اصول و فروع دین از فرسودگی و تحریف و بدعت توسط منحرفان (4) ، آیا در زمان غیبت چه کسی جز فقیه جامع الشرایط می‏تواند عهده‏دار انجام چنین رسالت بزرگ گردد؟ از همه گذشته، تاریخ اسلام نشان می‏دهد که اصولا این فقها بوده‏اند که همواره با درک حساسیت‏ها و شرایط و با اعلام مواضع به موقع، به نجات دین و گسترش آن پرداخته‏اند و مردم نیز در صورت لزوم از هیچگونه تلاشی دریغ نکرده‏اند. 2 ـ آیا ولایت فقیه از نوع وکالت است یا تولی؟ یکی از سوالاتی که برای بسیاری مطرح است این است که نقش مردم در جعل ولایت برای فقیه چیست؟ آیا فقیه از سوی شارع دارای ولایت است و مردم آن را می‏پذیرند یا آنکه مردم با انتخاب خود به فقیه ولایت می‏دهند؟ به عبارت دیگر، مشروعیت ولایت از بالا به پایین است یا از پایین به بالا؟ اگر از بالا به پایین باشد مردم جز پذیرش و تبعیت حق دیگری ندارند اما اگر از پایین به بالا باشد مردم هر کسی را که بخواهند برمی‏گزینند و هر وقت هم نخواستند می‏توانند از نظرشان برگردند.
فرمت فایل ورد می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود فایل های تخصصی | پاورپوینت| تحقیق| مقاله| نمونه سوال| فرمول| پیشینه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید