تحقیق موقعيت تفكردرسيرعمل مجرمانه (docx) 12 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 12 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
موقعيت تفكردرسيرعمل مجرمانه
شاخص وجود انسان بيشتر تفكراوست حركت يا سكون شخصيت اغلب درتحول منطقي اين شاخص ياركود بي دليل آن است بي ترديد مفيد بودن هرحركت ويا مضر بودن هرسكون وابسته به بنياد هاي فردي اجتماعيست ودراين دو اغلب بننيادهاي فردي غالب برشكل اجتماعي آن است وبواسطه دخالت مستقيم يا غير مستقيم فكرخوب يابد، منطقي يا غير منطقي راتوجيه ميكند فراموش نكنيم كه هر فكري باوجود شاخصيت( باتوجه به ساخت شخصيت افراد) نميتواند هميشه قابل قبول باشدچه تحرك يا ركود دراين حالت بيشتر انتزاعيست اما يك نكته كمتر ابهام دارد وآن اصل اساسي(( لزوم تحول منطقي تفكر درقالب هروجود ويا توجه به گنجايش هرشخصيت درطول زمان است)) كه ميتواند(( رابطه ها)) رابسنجد آنهار ارزيابي كند وبه آنها ارزشي معادل باخواست خود واقعيت آنها بدهد بنحويكه ((وجود)) درخطر اضمحلال قرارنگيرد نه تنها بدين دليل كه ارزش وجود هميشه فوق ارزشهاست بلكه اغلب بلحاظ مكانيسم هاي دفاعي وجود چه درزمينه جسم وچه درزمينه روان . اما سكون غير منطقي تفكر موقعيت بررسي رابطه ها را متزلزل ميكند، ارزشهنامفاهيم خود را ازدست ميدهند ووجوددرمعرض خطر قرارميگيرد تفاوت اين حالت با شكل اول درآن است كه درحالت اول كوششي فعال درزمينه وحدت تفكر وارگانيسم انجام ميگيرد يعني (( من)) كاري انجام ميدهم كه فكر من آنرابررسي كرده امتيازات ومحظورات آنراشناخته وباتوجه به آنها عملي ازمن سرميزند غالبا متوجه وقابل پذيرش درحاليكه درشكل دوم اين وحدت يااصولا وجود ندارد ويا بشكلي كاملا ناقص ظاهر ميشود، ارگانيسم عمل انجام ميدهد دركنار تفكري كه بلحاظ عدم تحرك اغلب فرسوده، غير فعال وحتي گاهي مرده است اين عدم وحدت را بيشتر درجامعه بزهكاران وبخصوص مجرمين غير اتفاقي ميتوان ديد.
مقدمه
بزهكاربيش ازآنچه متفكر باشد متاثر است، متاثر ازتحريكاتي كه بي درنگ ويا با تاخيري( غالبا قابل اغماض) موجب واكنشي خفيف ويا شديد ميشود ومجرم را دردائره (( ناهمرنگان اجتماع)) وگاهي بيماران ((رواني))قرارميدهد مطلب نبايد موجب اين اشتباه شود كه يك رفتار ناهمرنگ بااجتماع از نظر جامعه شناسي حتما رفتاري بيمارگونه است ويا انساني بيمار نميتواند درجامعه بنحوي طبيعي رفتار كند1 چه درمورد بزهكاران اين دوفرضيه بطور عام نميتواند قابل قبول باشد زيرا اولا جامعه منزه نيست وعدم توافق باآن دليل مجرميت نميتواند باشد بعكس گاهي بزهكاراحتمالي جامعه مقدسيست كه عليه مجرميت آن قيام كرده ثانيا بيمار رواني درحديكه بيماري اش مشهود نيست خود را غالبا با جامعه ( منزه يا آلوده) وفق ميدهد احتياج به زيستن ونياز به ديگران او را عملا وادار به تسليم درمقابل ارزش هاي قراردادي جامعه مينمايد علائم وآثار بيماري زماني آشكار ميگردند كه يا جامعه به نحوي بيمارراميشناسد ويا بيمار به شكلي با درگيري باجامعه بيماري خود را آشكار ميكند.