مبانی نظری تحقیق حج و قصد قربت (docx) 23 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 23 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری حج وقصد قربت
فهرست مطالب:
مفاهیم لغوی حج
جمع بندی و نتیجه گیری
مفاهیم اصطلاحی حج
ویژگی های کعبه
بیت عتیق
ملجأ ومرجع مردم
مفهوم نیت و عمل خالص از منظر امام صادق
حج و قصد قربت
پاداش قصد قربت در حج
تلبیه
طواف
مفهوم طواف
پیشینه طواف
شباهت طواف و نماز
تفاوت نماز و طواف
رسیدگی به حاجت مؤمن ،مجوز قطع طواف
حجر الاسود
مقام ابراهیم
زمزم
پیشینه چاه زمزم
صفا و مروه
راز تسمیه صفا و مروه
عرفات
مشعر
راز تسمیه مشعر
منا
راز تسمیه منا
اعمال منا
امام حسین و حقیقت منا
منابع و مآخذ
بخش اول: مبانی نظری
مفاهیم لغوی حج
1.معنای واژه ی عربی حَج یا حِج، دلیل و برهان آوردن و امری مهم راقصد کردن،ذکر شده است.(میر ابوالقاسمی،1389،ص1)
2.حج: قصد کردن،آهنگ کردن،باحجت و دلیل بر کسی غالب شدن،آمد و شد کردن باکسی،قصد بیت الله کردن،قصد طواف کعبه کردن،به زیارت کعبه رفتن.(عمید،1375،ص926)
3.حج:آهنگ کردن،آهنگ کردن به چیزی،قصد،غلبه کردن به حجت بر کسی،منفعت کردن،شاد شدن،باز داشتن،معاد،برّ،قصد طواف کعبه کردن به نیت عبادت و به جای آوردن آن،زیارت خانه ی خدا با شرایط معلوم.(دهخدا،1377،صص8685-8684)
جمع بندی و نتیجه گیری
به نظر می رسد همه ی معانی حج در این قسمت به سه معنی باز گردد:
1.قصد و آهنگ کاری را کردن
2.رفت و آمد
3.پیروزی دراستدلال،که دو معنی اول متناسب با معنی اصطلاحی آن است.(شربتی،1383،ص4)
مفاهیم اصطلاحی حج
1.حج از مهمترین احکام عبادی ویکی از ارکان اسلام است،که در ماه ذیحجه ی هرسال با مراسمی مخصوص و باشکوه در مکه برگذار می شود.(میر ابوالقاسمی،1389،ص1)
2.مراد از حج در متون و منابع اسلامی،از جمله منابع فقهی،عازم شدن به سمت بیت الله الحرام به منظور به جا آوردن اعمال و عباداتی ویژه در زمانی خاص است.به تعبیربرخی فقها،اصطلاح فقهی حج بر مجموعه اعمالی دلالت دارد که در مکانهایی خاص در مکه انجام می شوند.(همان)
3. از جمله معانی شایع حج در منابع فقهی،به ویژه هنگامی که در برابر اصطلاح"عمره"به کار می رود،آن بخش از احکام و مناسک حج است که در چهارچوب مناسک عمره قرار نمیگیرد ودر حدیثی،مراد از تعبیر قرآنی "حج اکبر"(توبه،3)حج سال نهم هجری که مسلمانان و مشرکان با یکدیگر حج گزاردند ذکر شده است.به علاوه گاه مراد از حج اکبر،حج پیامبراکرم(ص)یا حجی که در آن،روز عرفه باجمعه مصادف شود،دانسته اند.همچنین تعبیر مذکور بر حج تمتع یا بخشی از مناسک آن و در برابر،حج اصغر بر عمره تمتع اطلاق شده است.منظور از روز حج اکبر(یوم الحج الاکبر)در احادیث،روز عید قربان و نیز روز عرفه(روز نهم ذیحجه)دانسته شده است.(همان)
4. حج:زیارت بیت الله در مکه که بر هر مسلمان بالغ و عاقل و تندرست اعم از مرد و زن به شرط داشتن استطاعت،در تمام مدت عمر،یک مرتبه واجب است.حج بر سه قسم است:حج افراد،حج قران و حج تمتع.حج افراد و قران برای مردم مکه و کسانی است که در فاصله ی 16فرسخی مکه یا کمتر از آن،اقامت دارند و باید در خانه ی خود یا در میقات پیش از مکه احرام بگیرند.حج تمتع برای کسانی است که در بیش از16فرسخی مکه اقامت دارند و باید از میقات احرام بگیرند و به مکه بروند و همینکه خانه های مکه را ببینند تلبیه بگویند و هفت مرتبه طواف کعبه کنند.(عمید،1375،ص926)
5. در فقه اسلامی:مجموعه ای از اعمال که در مکه و اطراف آن به جای می آورند.حج عبادتی است که اقدام به ان در صورت وجود استطاعت مالی و صحت مزاج و امنیت،واجب و هرشخص بالغ و عاقلی،مکلف است در تمام عمر،یک مرتبه آن را اتیان کند.(دهخدا،1377،صص8685-8684)
6. فاضل هندی گوید:حج به قصد خانه خدا در مکه با انجام مناسک مخصوص در نزدیک خانه خدا است.(موحدی،1377،ص7)
ویژگی های کعبه
«إنّ أوَّلَ بَیتِ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةٍ مُبارکاً وهُدیً لِلعالَمین»(آل عمران،آیه96)
الف) نخستین خانه
شایدتصور شود که کعبه نخستین خانه ای است که بنا شده وقبل ازآن خانه ای وجود نداشته است. این مطلب ازظاهر آیه استنباط نمی شود. فخر رازی معتقد است: «آیه دلالت نمی کند که کعبه اولین خانه ای است که خداوند تعالی خلق کرده است و بدینسان حاکی از آن نیست که اولین خانه ای است که در زمین پدید آمد. بلکه آیه دلالت می کند که آن اولین خانه ای است که برای مردم وضع شده است واینکه برای مردم وضع شده اقتضا می کند که میان همه ی مردم مشترک باشد، اما سایر خانه ها، هرکدام اختصاص به فردی ازمردم دارد. واینکه خانه بین خانه بین همه مردم مشترک است،این اشتراک به ثمر نمی رسد،مگرهنگامی که خانه برای طاعات وعبادات وقبله مردم باشد.» ظاهراً این تفسیرباظاهرآیه بیشترسازگاری دارد.حضرت علی (ع) نیزدرتوضیح اولین خانه می فرمایند: «مَعناه إنّ أوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلعبادة... » براساس این تفسیر ،این خانه درمبارک بودن وهدایت خلق ومحل عبادت بودن اول است.
ب) خانه مبارک
ویژگی دیگر خانه این است که مبارک است. لازم است درمعنای مبارک اندکی تأمل کنیم تا ازفروغ کعبه بهره بیشتری ببریم.
- راغب می گوید: «برکت، ثبوت خیرالهی است درچیزی ومبارک چیزی است که درآن ،این خیر وجود دارد.... وچون خیر الهی از جایی وبه صورتی صادر می شود که احساس نمی گیرد وبه گونه ای است که شمرده نمی شودومحدودیتی ندارد، به هرچیزی که ازآن ،افزونی غیر محسوس مشاهده شود، مبارک گفته اند.»
- علامه طباطبایی (ره) درتوضیح مبارک می گوید: «کعبه مبارکه، مفاعله از برکت است که عبارت باشد ازخیر کثیر. پس کعبه رامبارک می گویند، چون خیر فراوان وزیادی برآن افاضه ودرآن قرار داده شده است واگرچه مبارک بودن خانه کعبه، شامل برکات دنیوی واخروی هردو می شود، لیکن با درنظر گرفتن تقابلی که با جمله «هدیً للعالمین» پیدا کرده، روشن می شود که مراد ازآن تنها برکات دنیوی است، که عمده وفور ارزاق وتوجه مردم به عمران وآبادی آن به واسطه حج است. بنابراین مبارک شدن کعبه، همانا جامه عمل پوشانیدن به دعای حضرت ابراهیم است که درآیه « رَبَّنا إِنّی أَسکَنتُ مِن ذُرِیَّتی بِواد غَیرِ ذی ذَرع عِندَ بَیتکَ المُحرَّم ربَّنا لیُقیموا الصَّلوة فَاجعَل أفئِدة مِنَ النّاسِ تَهوی إلیهِم وارزُقهُم مِنَ الثّمَرات لَعَلَّهُم یَشکُرون» به آن تصریح شده است.
به هرحال این نکته که «مبارکاً» برکات دنیوی رادربر می گیرد وقابل قبول است. اما اینکه برکت خانه تنها محدود به دایره حرم ومکه باشد پذیرفتنی نیست، ازاطلاق آیه برمی آید که برکت خانه برای ناس وهمه مردم بوده ودامنه اش وسیع وگسترده است.
ج) هدایت عمومی وهمگانی
«هدی اللعالمین» کعبه عامل هدایت جهانیان است. هدایتش به ساکنین مکه ویا به حجاجی که از دور ونزدیک به زیارت آن می آیند، محدود نمی شوند، که همه رادر برمی گیرد. وحتی محدود به دوران اسلام هم نمی شود. قبل از بعثت پیامبر(ص) هم علی رغم آنکه مراسم حج آلوده به خرافات ونادرستیهابود، مع ذلک جلوی پاره ای از کجروی ها را می گرفت وجایگاه هدایت بود. کعبه درحقیقت مسلمانان رابه سعادت دنیوی که همان وحدت کلمه ویگانگی امّت باشد، رهبری وغیرمسلمانان راهم بیدار می کند تابه نتایج وحدت اسلامی وهماهنگی قوای مختلف ومتشتّت آن پی برده، از خواب غفلت بیدارشوند. ازاینجا دانسته می شود که اولاً هدایت وراهنمایی آن، هم راجع به سعادت دنیوی است وهم اخروی، چنان که نحوه ی هدایتش عمومیت داشته، جمیع مراتب هدایت راشامل می شود، ثانیاً هدایتش مربوط به عالم خاص ودسته مخصوصی چون فرزندان ابراهیم یا عرب یامسلمانان نبوده بلکه شامل تمام جهانیان است.(حسینی کشکوئیه،1372،صص40-35)
بیت عتیق
« ولیطَوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق»(حج،آیه29)
«ثُمّ محلّها إلی البَیتِ العَتیق»(حج،آیه23)
ازاوصافی که قرآن کریم برای کعبه درسوره حج بیان نموده است، عتیق است. این کلمه دو باردر قرآن کریم آمده است.
چند معنی برای عتیق ذکرشده است: قدیم، کریم، آزادو... .
مفسرین درخصوص تعبیر خانه به بیت عتیق، چنان که درقرآن مجید وارد است« ولیطوفوا باالبیت العتیق»_ دارای اقوالی مختلف اند:
1.اولین معنا همان (قدیم) بودن آن است که درقرآن نیز بدان اشاره شده: «إنَّ أَوَّلَ بَیتِ وُضِعَ لِلنّاسِ.»
2.علامه طباطبایی درالمیزان درخصوص عتیق می نویسد: به خاطر قدمت این خانه، عتیق نامیده شده است. چراکه ازبنای این خانه 4000 سال می گذرد، پس این خانه اولین وقدیمی ترین خانه است. (زیرک،1388،ص91)
3.بعضی آن راازعتیق مشتق شده ازعتق شمرده اند که به معنی آزاد است وخانه را ازاین جهت عتیق دانند که ازخرید وفروش آزاد است.
4.برخی گفته اند: از آن جهت عتیق است که ازحوادث طوفان آزاد مانده ویا ازشر جباران وتعرض ایشان آزاد است.(سحاب،1358،ص21)
5.درسوره حج این خانه، خانه عتیق نامیده شده ،چه از زمان حضرت آدم تاکنون محل اجتماع انسان ها بوده وآیندگان بامشاهده آثار وجای پای پیامبران وپیشینیان، خودرا با آنان همگام ودریک مسیر می بینند وبا همه انسان ها درطول تاریخ احساس همبستگی می کنند.(بی آزارشیرازی،1379،ص16)
6.عتیق یعنی آزاد وعتق یعنی آزادی، این خانه آزاد است، نظیر دیگر مساجد نیست که گاهی ملک کسی باشد وگاهی مسجد ساخته شود. خانه ای است که ابداً ملک کسی نشده ومالکی جزخدا نداشته وندارد. خانه ای است که از رقیّت ومالکیت وملکیّت غیر خدا آزاد است. طواف اطراف این خانه، انسان را آزاد می کند که ملک کسی نشودوبنده کسی نگردد، نه ملک مالک درون شود ونه ملک مالک برون.(آملی،1380،ص10)
7.راغب، عتیق را این چنین معنا می کند: « العتیق المتقدّم فی الزّمان أوالرّتبة » وبه خاطر همین است که کریم وقدیم را عتیق گویند وبه کسی که ازبندگی آزادشده عتیق گویند.(راغب،1362،ص321)
8.ازمعانی عتیق (کریم) است. علت نامگذاری خانه را به بیت عتیق به خاطر کریم بودن آن ذکر کرده اند: «قیل لِأنّه بَیتٌ کریمٌ{ نبّاه کریم } کما یقال: عتاق الخیل (والعیر) للکَریم منهُما» این معنا گرامی بودن وشرافت خانه وفضیلت آن را برسایر خانه ها می رساند.(حسینی کشکوئیه،1372،ص44)
پس می بینیم که عتیق دارای معانی گوناگون است واشکال ندارد که همه آن معانی رادر برداشته باشد.
ملجأ ومرجع مردم
«وإذا جَعَلنا البَیت مَثابة للنّاسِ وأمناً... »(سوره بقره،آیه125)
ازجمله مشخصات بیت این است که (مثابة للنّاس) است.
- (مثابة )به معنی مرجع وبازگشتگاه هست، محلی که هرساله مردم بدان رجوع می کنند.(حسینی کشکوئیه،1372،ص47)
- طبرسی وجوه مختلفی درتفسیر« مثابة للنّاس » بیان می کند.از جمله اینکه: مردم هرسال به کعبه بازمی گردند –یعنی اینکه این امر تنها یکبار در زمان برمردم نیست این قول از حسن است- ودر خبر وارد شده که هرکس ازمکه برمی گردد وقصد حج درسال بعد راداشته باشد عمرش افزوده می شود وهرکس ازمکه خارج شود وقصد بازگشت به سوی آن رانداشته باشد اجلش نزدیک می گردد وگفته شده معنایش این است که حج انجام می دهند ودوباره به آن بازگشت می کنند ونیز گفته شده : مثابة ،پناهگاه وملجأ ونیز محل اجتماع است. معلنی مختلف تأویلش این است که پی درپی به مکه مراجعه وبازگشت می کنند.(مجمع البیان،ج1،ص204)
مفهوم نیت و عمل خالص از منظر امام صادق
ازجمله مباحثی که درنظام عبادات جایگاه ویژه ای دارد، موضوع نیت وقصدقربت است. قرآن کریم هدف خلقت انسان راآزمایش برای مشخص شدن انسان هایی که عمل نیکو وخالص انجام می دهند، بیان می کند: «.... خَلَقَ المَوت والحَیوة لِیَبلُوَکُم اَیٌّکُم اَحَسنُ عَمَلاً... »
امام صادق(ع) عمل صالح رااین گونه تعریف نموده اند: «والعَمَل الخالص، اَلَّذی لاتُریدُ أَن یُحمَدک عَلَیه أَحَداً الا الله عَزَّوَجَلَّ والنیَّةٌ افضَلُ مِنَ العَمَلِ ،ألا وَإِن النیّة هِیَ العَمَل ،ثُمَّ تلاقولَه عزَّوجلَّ "قُل کلُّ یَعمَل عَلیَ شاکِلَته"یعنی علی نیّته». عمل خالص آن است که انسان نخواهدکسی غیراز خداوند متعال اورابه خطرعمل خیرش ستایش کند.
دقیقاً به علت اهمیت زیاد نیت است که امام علی آن را افضل ازخودعمل می شمارند.یعنی اگرنیت نباشدویا خالص نباشد، عمل وشکل آن ارزش نداردودرجمله بعدی می فرماید نیت درواقع اصل است، یعنی عمل بدون نیت خالص، به قدری بی ارزش است که بدون نیت، گویی عملی نیست و در حدیث دیگرحضرت رسول فرموده اند: « نیت المؤمن خیر من عمله ونیت الکافرشرّ من عمله وکل عامل یعمل علی نیّته».
برهمین اساس درعلم اصول فقه ،واجبات رابه تعبدی وتوصلی تقسیم کرده اند.درواجب توصلی فقط انجام و تحقق عمل مطلوب است وقصدونیت خاصی نیازنیست. درمقابل واجب تعبدی یاعبادات آن قسم واجباتی است که علاوه برانجام عمل، بایدباقصدقربت انجام گیرد. شکی نیست که حج یک واجب تعبدی است، یعنی انجام مناسک بایدهمراه باقصدقربت باشدوبدون نیت خاص.(زیرک،1388،ص207)
درقصدقربت همین مقدارکافی است که مکلف درمتن عمل ازآغازتا انجام چنین نیت کند که این کار رابه دستورخداوند انجام می دهم. چنین کاری درعبادی بودن آن عمل ،کفایت می کند.(جوادی آملی،1383،ص176)
حج و قصد قربت
حج( تمتع، قران وإفراد) وعمره ازعناوین قصدی وقربی است. ازاین روباید درآن به دوچیزتوجه وآن را قصد کرد، یکی عنوان عمل ودیگری غایت وهدف آن که تقرب به خدا است.همه ارکان واجزای زیرمجموعه این عناوین نیزقصدی است وهمچون خودحج وعمره امتثال آن ها بدون قصدعنوان مخصوص به هرکدام حاصل نمی شود؛ البته همان قصداجمالی اول که سایه افکن برامورمذبورباشد کافی است.(جوادی آملی،1383،ص176)
پاداش قصد قربت در حج
قالَ الصادقُ (ع): «لَمّا حَجَّ موسی نَزَلَ علیهِ جِبرئیلُ فقالَ لَهُ موسی یاجبرئیل ... ما لِمَن حج هذا البیتَ بنیَّة صادقهِ ونَفَقَهُ طیبة؟ قال: "فَرَحَجَّ إلَی اللهِ عزوجل ، فَأوحَی الله تعالی إلیه"قُل لَهُ: أجعَلَه فِی الرَفیقِ الأعلی مع النَّبیینَ والصِّدیقینَ والشُّهداءِ والصّالحینَ وحَسُنَ اُولئِک رفیقاً؛امام صادق فرمودند: هنگامی که موسی حج انجام داد،جبرئیل بروی نازل شد، سپس موسی به اوگفت :ای جبرئیل برای کسی که حج این خانه رابانیتی صادق وهزینه ای پاک به جای آورد، چه پاداشی مقررشده است؟ جبرئیل بدون پاسخ به سوی خداوند عزوجل بازگشت وپاسخ آن راجویاشد. خداوندبه او وحی کردوفرمود: به اوبگو وی رادرملکوت اعلی همراه وهمنشین باپیامبران وصدیقان وشهیدان وصالحان قرارخواهم دادواین ها همراهان خوب وشایسته ای هستند»(شالچی،1389،ص195)
درجایی دیگرمی فرمایند: « الحجِّ حجّان، حجُّ لِلله وحجُّ للنّاس، فَمَن حجّ للله کان ثَوابه علی اللهِ الجنّة ومن حجّ للنّاس کان ثوابه علی النّاس یوم القیامة؛ حج دونوع است ، حج برای خداوحج برای مردم. هرکه برای خداحج کند،پاداش اوبهشت است وهرکه برای مردم حج کند، درقیامت پاداش خود رابایداز مردم بگیرد»(قرائتی،1387،ص43)
امام سجاد (ع) می فرمایند: «من حجّ یُریدُ به وجه اللهِ لایُریدُ ریاءً ولاسمعةً غَفَرَلله؛ البته کسی که درحج هدفی جزخدانداشته باشد، ودرفکردیدن وشنیدن وستایش مردم نباشد، حتماًخدا اورا می بخشد» (همان)
تلبیه
یکی ازاجزای واجب عقداحرام ،تلبیه است. تلبیه ،ذکرمخصوصی است که بعدازاحرام نیزتا رسیدن به مکان معین یا فرارسیدن زمان خاص، تکرار آن مستحب است. تکرار تلبیه درهرفراز ونشیب ودرهرمعراج وحضیضی برای آن است که انسان درهرآنی ،آن عهد الهی خودرا تجدید کند.
شاید راز این که پیامبر مکرم اسلام مظهرعظیم ترین اسمای الهی است این باشدکه اوبهترین کسی است که حج گزارده وبه همه اسرارحج وبه ویژه تلبیه پاسخ داد. حج پیامبر موازی وبرابر معراج بود. چنان که امام صادق دربیان علت احرام پیامبرازمسجدشجره فرمودند:« چون آن حضرت به آسمان برده شدوبه موازات شجره رسید نداداده شد وآن حضرت گفت: لبیک،آن گاه ندارسید که آیا تورا یتیمی نیافته که درپناه خودجای دادیم؟ آیا تورادر کودکی دربیابان مکه ره گم کرده وحیران نیافته وراهنمایی نکردیم؟ آن حضرت گفت: « إنّ الحَمدَ وَالنِّعمَة وَالمُلکِ لَکَ لاشریکَ لَکَ»(جوادی آملی،1383،ص179)
طواف
یکی ازواجبات حج ،طواف بیت الله الحرام است. برهر انسان حج گزاری که حج تمتع به جای می آورد، سه طواف واجب است: طواف عمره تمتع ، طواف حج تمتع ، طواف نساء.
مفهوم طواف
طواف مصدر(طاف- یطوف)بوده ودر لغت گرد چیزی گشتن ودر اصطلاح پیرامون کعبه گردیدن است.(قاضی عسگر،1381،ص84)
پیشینه طواف
پیشینه طواف به هزاران سال قبل ازهبوط حضرت آدم به زمین بازمی گردد. فرشتگان درناحیه (ردم) ازآدم استقبال کرده، به اوگفتند: مادوهزار سال پیش ازتو به این خانه حج گزاردیم .آدم پرسید: شماهنگام طواف چه می گویید؟ گفتند: می گوییم:«سُبحانَ اللِه والحَمدُللله وَلا إلهَ اِلا الله واللهُ اکبر.»(همان،ص85)
در روایتی به نقل ازامام صادق(ع) آمده است: آن گاه که خداوند به ملائکه فرمود: «إنّی جاعل فی الارض خلیفة ،قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدّماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک ...»من در روی زمین جانشین قرارخواهم داد.فرشتگان گفتند: پروردگارا آیا کسی رادر زمین قرارمی دهی که فسادوخونریزی می کند؟ ماتسبیح وحمدتو رابه جای می آوریم.
خداوند دربرابر گستاخی فرشتگان برآنان خشم گرفت وارتباط آنان هفت هزار سال با حق تعالی قطع شد، سپس آن هادرخواست توبه کردند. به آنان فرمان داده شدتا برگرد بیت المعمورطواف کنند. هفت سال اطراف آن طواف کردند وازآن چه گفته بودندطلب آمرزش نمودند، خداوندنیز توبه آنان راپذیرفت وازآن هاراضی شد، پس ازآن خداوند تعالی درست مقابل بیت المعموربر روی کره زمین خانه خویش رابنا نهاد.(نوری،1407،صص372-369)
وقتی محرم به سرزمین امن الهی درمی آید، نخستین وظیفه ای راکه باید ایفا کند، هفت بارطواف برگردکعبه است. امابرای اینکه این تکلیف رابرگزارنماید، سزاومستحب است ازباب بنی شیبة برمسجدالحرام واردشود تا بت هبل راکه دراین رهگذر مدفون است پایمال کندو با اولین گام خویش درورود به مسجدوپرستشگاه خدای یگانه ،شرک ستیزی خود راقبل ازطواف آغازنماید. وباچنین عملی، سمبلیک ورمزگونه، جزخدای یگانه همه معبودان دیگر رالگدکوب سازدو برائت خود راازشرک ومشرکین اعلام نماید وباطرد ایده شرک ،آن گاه درخوداستعداد وآمادگی برای طواف برپیرامون خانه ای فراهم آوردکه مظهریگانه پرستی است.(حجّتی،1380،ص34)
محرم که دربرابر نقطه ای محاذی عرش خداپایگاهی را احساس می کند، اگرچنان محوری رادرست بازیابد ومبدأ این گردش وچرخش رادرست شناسایی کند که ازچه جایگاهی بدینسان برزاویه ای ازاین خانه خودنمایی می کند، بارقه ای دردل اوبه هم می رسد که گام های اورا به مبدأ این طواف وگردش ،به تحرک وامی داردومی فهمد که درچنین ایستگاهی است که بایدهمه توان بدنی وروحی خود رابه کار اندازد وهمه وجودخویش رابرای گردش درپیرامون حریم الهی به پویایی وتحرک ازهمین نقطه وادارد.
حاجی به کوی یارمی رسدوبا آغازکردن گردش خودپیرامون خانه خدا، ازمحلی که حجرالاسود درآن نصب شده است وماجرای نصب آن ،نمایانگر حل اختلافات ودرگیری مردمی بی فرهنگ وفاقدنظام وسازمان است باید با این نشانه همبستگی آفرین واختلاف سوزبابرادران وخواهران دیگری که فرهنگ وتعالیم اسلامی میان آن هاوحدت برقرار ساخته ،همبستگی خودرا استوارترنموده وریشه همه اختلاف هارا ازبن برکند.(همان،ص35)
شباهت طواف و نماز
طواف تنهاعمل حج است که همراه بانمازش باید باطهارت انجام پذیرد. شرط هیچ یک از اعمال حج ،آن نیست که حاجی باوضو باشد. تمام اعمال حج بدون طهارت صحیح است. مگرطواف ونمازطواف. بدین سان طواف همسان نماز است که به صورت متحرک دورخانه انجام می شودو ازسویی دیگرنمازهم،همان طواف است که به صورت ساکن انجام می پذیرد. نمازگزاران سراسرگیتی درهر شعاعی که باشندو هردایره ای(بزرگ یاکوچک) راتشکیل دهند، گویی ازدورترین نقطه برگرد خانه طواف می کنند، طوافی ساکن ودرحال نماز. پس نمازوطواف یک عبادتند دردو شکل، یکی متحرک ودیگری ساکن. درطواف بایدطرف چپ بدن انسان به طرف خانه باشد، یعنی بایدقلب رابه طرف خانه قراردادودل رابه آن جاسپرد زیراکه «قَلبُ المُؤمِن عَرشُ الرَّحمنِ»(درویش،1382،ص59)
تفاوت نماز و طواف
وقتی که عقل انسانی توسعه یافت وبرای اواندیشه ای ازاندیشه ها نمودارشد، دربرابرآن شخص ،خودرا واقع مابین دوامرمی بیند، یا اینکه درآن امربه فکرفرومی رود وباآرامش وسکون می ماند ویا اینکه درآن پاخواسته وبه جنبش وعمل اقدام می کند وهنگامی که نفس، شربتی ازجام محبت حقیقی خدانوشید وخواست که آن رابه معرض بروزدرآورد ،ازآن به رویش نخستین تعبیرنموده ورو به نمازمی آوردکه نمازتعبیری ازاحساسات قلبی اوباشد، اما اگردل خودرا به حب خدامشغول نمود وخواست آن رابه طریقه دومین آشکارکند، بایدکه روبه طواف بیاوردودر پیرامون خانه خدابگردد وطواف کندودرحقیقت طواف جزمظهرخارجی برای این آتش درونی نیست واین آتش ،محبت الهی است که دردل اوزبانه زده واو رابه طواف خانه دوست می خواند تاپروانه واربر گردآن بگرددو علاقه مندی خودرا بدان بروزدهد. (سحاب،1358،ص60)
انسانی که توجه به خداپیداکرد ومحبت پروردگار رادردل خویش جای داد،میل داردعملاً این محبت را اظهارکرده وبه مرحله ظهورو بروزبرساند این است که دورخانه خدامی گردد وبدینسان علاقه خودرا به خداوپیروی ازدستورات اوجلوه گرمی نماید.(اللهوردیخانی،1379،ص29)
رسیدگی به حاجت مؤمن ،مجوز قطع طواف
علی رغم آنکه قطع طواف بدون جهت، خالی ازاشکال نیست، اگربرای رفع حاجت مؤمنی صورت بگیرد جایز ومطلوب است. ازاین رو بعضی معتقدند: درهرجای طواف واجب هم که باشی، محودرحق هم که باشی برای گره گشایی ازکار مردم می توانی واحیاناً واجب است، این طواف واجب را قطع کنی وبه خلق الله بپردازی..(شالچی،1389،ص143)
حجر الاسود
حجرالاسود یاسنگ سیاه، ازاجزای بسیارمقدس مسجدالحرام بوده ودر رکن اسودکعبه درارتفاع 5/1متری قرارگرفته.(همان)
سنگی است بیضی شکل ، مایل به سرخی به قطر سی سانتی مترکه نقطه هایی قرمزرنگ روی آن وجود دارد. این سنگ درپوششی ازنقره قرارداردیکی ازمستحبات طواف خانه خدا، استلام رکن حجراست.(کارگر،1380،ص127) این سنگ مقدس ،پیش ازاسلام وپس ازآن ،همواره مورداعتنا وتوجه کامل بوده ودرحقیقت درشعار عناصراصلی کعبه بوده است. به لحاظ تقدس، رسول خدا آن رانگاه داشت و دیگرسنگ هایی راکه به شکل بت ساخته شده بودبه دور ریخت.(شالچی،1389،ص143)
حجرالاسود درجریان تخریب کعبه ،که پنج سال پیش ازبعثت صورت گرفت، درفاصله ای دوراز مسجد واقع شد. درزمان نصب آن برجای خود، قریشی ها به نزاع پرداختند، اما با درایت پیامبر همه قریش درفضیلت آن سهیم شدند وعاقبت به دست خودآن حضرت نصب گردید.(همان)
رکن حجرالاسود ،نقطه آغاز وپایان هرشوط طواف بوده ودربرابر آن سنگ سیاهی روی زمین تا انتهای مسجد کشیده شده است. به علاوه چراغی سبزرنگ بردیوارمسجد برابرحجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.(همان)
حجرالاسود را یمین الله یعنی دست راست خداوند دردنیا لقب داده اند. کما اینکه مقام ابراهیم درطرف مقابل آن است وبه منزله چپ می باشد. گرچه خداوند متعال مجرد محض است ومنزه ازآن است که جسم باشد ودست داشته باشد. اما ازجهت تشبیه معقول به محسوس این گونه بیان شده است. خداوند برای این که درعالم طبیعت وحی یک نشانه ای داشته باشد کعبه ای ساخته ودر رکن آن سنگ خاصی به دستوراوقرار گرفته به عنوان دست خداوند. لذا دست زدن به حجرالاسود واستلام آن جزء منسک استحبابی حج است.
در روایتی ازامام کاظم(ع) به نقل ازرسول اکرم آمده است: « ویَستَلِمَ الحَجَرَ فی کُلِّ طَوافٍ مِن غَیرِأَن اوذیَ اَحَداً» درهرطوافی ،بدون آن که کسی را آزاردهد،حجرالاسود را لمس می نمود.(کلینی رازی،1375،ص412)
ازاین تعبیر می توان فهمید که آزارنرساندن به دیگران دراستلام حجر،یک شرط مهم واساسی است.
حجرالاسود تکیه گاه حضرت مهدی به هنگام بیعت مردم با آن امام ،درآغازقیام جهانی وعدالت گسترآن حضرت است.دراین باره امام صادق فرموده اند: « ... وإِلَی ذَلِکَ المَقامٌ یسنَد القائِمُ ظَهرَه وهُوَ الحُجَّة وَالدَّلیل عَلی القائِم وهُوَ الشّاهِدُ لِمَن وافاه فی ذلِکَ المَکان والشّاهِد عَلیَ مَن أَدّی إلیه المیثاق والعَهدِ الّذی أخَذَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلیَ العِباد.»(همان،ص185)
مقام ابراهیم
الف) مفهوم مقام
مقام به فتح میم ،مصدرقام، یقوم واسم برای مکان وموضع است ومحل ایستادن وقرارگرفتن دوپا ویاجای دو قدم رامی گویند ودراصطلاح نام سنگی است که حضرت ابراهیم بر روی آن ایستاد وخانه کعبه راساخت. ونیزبرروی آن بانگ براوردومردم رابه حج فراخواند. وبه قدرت خداوندسنگ به صورت گل نرم درآمده وجای دوپای حضرت ابراهیم درآن باقی ماند وهم اکنون درمقصوره ای طلایی رنگ درکنارکعبه قرارگرفته است.(قاضی عسگر،1381،ص140)
ب) ویژگی های حضرت ابراهیم
ویژگی های گوناگونی که قرآن کریم برای ابراهیم بیان فرموده است:
1. ابراهیم مسلمان ومطیع اوامرالهی وخاضع وترسان درپیشگاه خداوندبود.(آل عمران،87)
2. اوخلیل ودوست خدابود وخداوند ابراهیم رابه دوستی خویش انتخاب کرد.(نساء،125)
3. صبوروبردباربوده ،بسیاردرپیشگاه خداوند اشک می ریخت.(هود،25)
4. اوپیشوای صالحان وخودبه تنهایی یک امت بود.(نحل،120)
5. شکرگزارنعمت های الهی بود.(همان،121)
6. پیامبری صدیق بود.(مریم،41)
7. خداوندآتش رابراوسردو گوارا ساخت.(انبیاء،69)
8. به پیمان های خودوفادار بود.(نجم،37)
گرچه طواف دورخانه خدا،به منزله نمازاست ولی کافی نیست بایدبعداز طواف ،نمازهم بخوانی تامهرتأییدی برای آن طواف باشد. دورکعت نمازطواف آن هم پشت مقام ابراهیم. (قرائتی،1387،ص73)
زمزم
چاه زمزم ازدیگرآثارمسجدالحرام است که با نام های چاه اسماعیل، حفیره، عبدالمطلب، شفا، سقم، عافیه، میمونه، طعم ، برکه، برّه و... شناخته می شود. این چاه درقسمت شرقی مسجدالحرام قرار دارد وهمانند دیگرمشاهد حج ازآثار ابراهیم ،اسماعیل وهاجراست.(شالچی،1389،ص147)
پیشینه چاه زمزم
در روایات اسلامی آمده است پس ازآن که ابراهیم همسروفرزندش راترک نمود تشنگی برآن هاچیره شد وخداوند به وسیله جبرئیل چاه زمزم رابرای حفظ جان اسماعیل وهاجرپدیدآورد. بدین صورت چاه زمزم آیتی ازآیات الهی است. وجود این چاه واهمیت آن برای مردم مکه سبب شده بود تا درقریش منصب سقایت به وجود آید. این منصب دراوایل ظهوراسلام در دست عباس عموی پیامبر بود.
در روایات اهل بیت نوشیدن از آب زمزم سفارش شده است وهرمسلمان به متبرک بودن آن باوردارند.
امام علی(ع) فرمودند:« ماءٌ زمزمٌ خَیر ماء عَلَی وَجهِ الاَرضِ؛آب زمزم بهترین آب روی کره زمین است.»(کلینی رازی،1375،ص386)
مرحوم فیض کاشانی می گوید: وقتی حاجی ازطواف برگرد کعبه وتوابع آن (نمازطواف ومستحبات دیگر) بیاسود، به زمزم درآید واگربرای اونوشیدن آب زمزم مقدورباشد پیش ازآن که به سوی صفا برای سعی روی آورد، ازآب آن بنوشد وبه هنگام نوشیدن بگوید: «اللهُمَ اجعَلهُ عِلماً نافِعاً ورِزقاً واسِعاً وشِفاءً مِن کُلِّ دَواءِ وسُقم إِنَّکَ قادِر یاربّ العالَمین.»بارخدایا این آب ومایه حیات رامنشأ علمی سودمند، وروزی گسترده وشفا ازهر دردو بیماری برایم قرار ده چرا که تو ای خداوندگار ومدبر عالم برهر چیزی توانا هستی.(حجّتی،1380،ص91)
صفا و مروه
«إنّ الصَّفا والمَروَة مِن شَعائِرالله»(منبع)
صفا ومروه همچون سایراماکن ومناسک حج از علائم عبادی است
شعائر جمع شعیره به معنای علامت است. البته این بدان معنا نیست که صفاومروه تنها علائم ونشانه تکوینی حق است، زیرا به لحاظ تکوین همه موجودات شعیرة الله وازشعائرالله اند. صفاومروه همچون کعبه ،عرفات، مشعرومنا، شعائر جعلی وتشریعی است تا علائم عبادت باشد.
راز تسمیه صفا و مروه
راز تسمیه صفا بدین نام این است که ازوصف انبیاء به ویژه آدم بهره برد وآنان مصطفای پروردگارند.« إنّ اللهَ الصطَفیءادَمَ ونوحاً وءالَ إبراهیمَ وءال عمرانَ عَلَی العالمین»(آل عمران،33)
امام صادق (ع) فرمود:چون حضرت آدم(ع) که صفوة الله بود،بر کوه صفا فرود آمد،از صفوة الله ومصطفی بودن آدم این کوه صفا شد. پس اگرکسی ازاین کوه صفاکسب کندمصطفای خدای سبحان است. « الله یَصطَفی مِنَ المَلائِکَة رُسُلاً وَمِنَ النّاسِ»(سوره حج،آیه75)
آن حضرت درباره راز نام گزاری مروه به این نام نیزفرمود: چون حوا که مرأة بوددرکوه مروه قرارگرفت، آن رامروه خواندند
بعضی لغویان نیزگفته اند: صفا، سنگ صاف ومروه سنگ ریزوبراق راگویند ونام گزاری آن دوکوه به صفا ومروه به لحاظ نوع سنگ های آن هاست.
عرفات
عرفات ، ازریشه عرف گرفته شده است وبه گفته راغب ،بیانگرشناخت آثاراشیاء همراه باتفکروتدبّراست.(قاضی عسگر،1381،ص224)
عرفات منطقه ای خارج ازمحدوده حرم ونزدیک مشعرالحرام است که "جبل الرحمة" و"مسجد نمره" درآن واقع شده است. وقوف دراین سرزمین ازظهر روزنهم ذیحجه تاغروب آن برای کسانی که احرام حج تمتع بسته اند واجب واز ارکان حج است.
الف) راز تسمیه این سرزمین به عرفات
درباره رازنام گزاری این سرزمین به عرفات وجوهی مطرح است:
1. حضرت آدم وحوا بعدازهبوط ،یکدیگر رادرآن سرزمین شناختند.
2. آن دودر این سرزمین به گناه خوداعتراف کردند.
3. جبرئیل هنگام تعلیم مناسک حج به ابراهیم ،به اوگفت: دراین سرزمین درپیشگاه خداوندبه گناهان خوداعتراف کن.
4. آن گاه که حضرت ابراهیم ازخدای سبحان خواست تامناسک حج رابه وی ارائه کرده وبیاموزد«أرنا مناسکنا»جبرئیل که مأمور مناسک به ابراهیم خلیل بود، به هنگام حضور درسرزمین عرفات ،به آن حضرت گفت: اینجاعرفات است. پس درآن مناسک خودرا بشناس وبه آن عارف شو« هذه عرفات ماعرف بهامناسکَک وأعترف بذنبک». بنابراین وجه، سبب تسمیه آن سرزمین به عرفات این است که جبرئیل ازآن جابه عنوان عرفات نام برد.
5. حضرت ابراهیم قبل ازروزنهم ذیحجه درخواب دید که اسماعیل را ذبح می کند. چون بیدارشد به حالت تروی وفکر فرورفت که آیا این رؤیا الهی وبه منزله دستورآسمانی است یانه. ازاین رو، روزهشتم را "یوم الترویه" می نامند. رؤیای مزبور،درشب نهم ذیحجه نیزبرای حضرت ابراهیم تکرارشد. ازاین رو برآن حضرت مسلم شد که روزنهم ودرسرزمین عرفات حاصل شد وبدین سبب آنروزراعرفه وآن سرزمین راعرفات نامیدند.(جوادی آملی،1383،ص147)
پیامبر خدادر سفرحجة الوداع ،دراین سرزمین قوانین کلی دائمی وابدی خودرابه مردمان ،اعلام فرمود.موضوعاتی که درنظرمبارک آن حضرت اهمیت زیادتری داشته ،مانند: خودداری ازتجاوز به مال غیر، خونریزی ورعایت حال زیردستان وزنان ،بازگرداندن امانت مردم درنزد هرکسی که هست ،لغو ربا،وطلب های دنیوی که ضمن خطبه غرّایی به جهانیان ابلاغ وخدای تعالی رابر تبلیغات خودگواه گرفت.(شالچی،1389،ص 158)
ب) آمرزش گناهان در عرفات
رسول اکرم(ص) درباره آمرزش گناهان دراین روزفرموده اند: بسیارگناه هست که آن راهیچ کفارت نیست مگر ایستادن به عرفات وفرموده اند: شیطان رانبیننددرهیچ روزخوارتر وحقیرتر وزردروی ترازآن که درروز عرفه ، ازبس رحمت که خدای تعالی برخلق نثارکند، وازبس کبائرعظیم که درگزرد.(غزالی،تصحیح آرام،ج1379،1،ص220)
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: ازرسول خدا(ص)سؤال شد: کدامین یک ازعرفاتیان گناهکارترین اند؟ پیامبر فرمود:کسانی که ازعرفات بازمی گردندوگمان می کنندخداآنان رانبخشیده است.(قاضی عسگر،1381،ص237)
ازجابر بن عبدالله انصاری نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: آمرزش براهل عرفات درهمان لحظه حرکت ولحظات آغازین روزعرفه نازل می شود، آن گاه شیطان برسرخویش خاک ریخته شیون وزاری می کندپس دیگرشیاطین گرداگرداوجمع شده می گویند: توراچه شده؟ می گوید: مردمی که درمدت شصت وهفتادسال نابودشان کردم دریک چشم به هم زدن آمرزیده شدند. مرادشیطان حاجیانی هستند که درعرفات حاضرشده اند.(شالچی،1389،ص158)
مشعر
«ماذا أَفَضتُم مِن عَرَفات فاذکُرواللهَ عِندَالمَشعَرِالحَرام؛هنگامی که ازعرفات کوچ کردید،خدا رادر سرزمین مشعرالحرام یادکنید»(بقره،198)
راز تسمیه مشعر
- مشعرازشعور است به معنای شناخت ونیز محل شعورومعرفت ، امامعرفتی دقیق وباریک همچون مو (شَعر درکلام عرب به معنای مو می باشد).
- مشعررا ازشِعرة به معنای علامت نیزگرفته اند،یعنی علامت ونشانه خداو تجمع درآنجا تعظیم شعائر الهی است. تجمعی است برای شعائرحج ونشانه ای است ازاین مراسم پرشکوه وروحانی.(درویش،1382،ص110)
- مشعررا"مزدلفه" و"جمع" نیزگفته اند.طبق بیان امام صادق(ع) ،راز نامگزاری آن سرزمین به مزدلفه این است که جبرئیل درادامه تعلیم مناسک به ابراهیم(ع) به وی گفت: ای ابراهیم، به مشعرالحرام نزدیک شو « یا ابراهیم اِزدَلَف إلی المشعِرالحَرام».
- همچنین آن حضرت فرمود: از آن رواین سرزمین راجمع نامیدند که آدم در آن جا بین نمازمغرب وعشاء جمع کرد وهردو رادریک زمان خواند.(جوادی آملی،1383،ص149)
زائران خانه خداازظهر روزنهم تاغروب آن روز، واجب است درآن بیابان ملکوتی بمانند وهنگام غروب به سوی سرزمین مشعرالحرام که تقریباً ده کیلومتری عرفات ودرمسیرمکه است کوچ کنند. (قرائتی،1387،ص106)
صبح روزعید قربان ،همین که آفتاب طلوع کردهمه مردم ازسرزمین مشعربه سوی منا می روند. منا کنار مکه است.(همان،ص114)
منا
پس از طلوع آفتاب روز دهم ذیحجه،حج گزاران که شب را در کوچ از عرفات به مشعر و وقوف در مشعر سپری کرده اند،به منا می آیند تا اعمال خاص آن سرزمین را به جا آورند.(جوادی آملی،1386،ص217)
راز تسمیه منا
درکتب لغت برای تسمیه این کلمه معانی گوناگون آمده است، ازجمله آزمایش کردن، تقدیرواندازه گرفتن، خون ریختن وچون دراین سرزمین هم آزمایش مردم وهم قربانی وخون ریختن مقدروبرنامه ریزی شده است،منامی گویند.ممکن است نام این مکان(مُنی) جمع مُنیة باشدبه معنای آرزوها.(قرائتی،1387،ص114)
امام صادق(ع) می فرماید: چون جبرئیل دراین سرزمین به حضرت ابراهیم گفت: «لَمَنَّ »آرزوی خودرابیان کن، نامش مُنی باشد.(همان)
اعمال منا
درسرزمین منا بیش ازعرفات ومشعرمی مانیم .چندشب بایدآن جابمانیم ودرهمان –ورودعید قربان-سه عمل مهم داریم:
1. سنگریزه هایی که شب قبل درسرزمین مشعرجمع کرده بودیم باید درمحل خودپرتاب کنیم.(رمی جمره)
2. به قربانگاه رفته، گوسفند،گاو ویاشتری ذبح کنیم. (قربانی)
3. سرخود رابتراشیم.(تقصیر)
1) رمی جمره
اولین عمل،پرتاب کردن هفت سنگ ریزه ای است که شب قبل درمشعرجمع آوری کرده اند، این عمل رادراصطلاح رمی جمره می نامند. امام کاظم(ع) می فرمایند: دراین محل بود که ابلیس دربرابر حضرت ابراهیم مجسم شد و وسوسه کرد، ولی حضرت با پرتاب سنگ ها اورا ازخود دورنمود و این عمل درتاریخ به عنوان یک قانون وسنت درآمد.
خداوند متعال برای آزمایش و رشد حضرت ابراهیم وبرای آن که قلب او را ازهرگونه علاقه غیرخدایی خالی نماید به اوفرمان ذبح فرزندش اسماعیل را داد. دراین جا شیطان مانند همیشه که درتمام مراسم عبادی واطاعت ازخدا، مشغول فعالیت و وسوسه می سود، شروع به وسوسه کرد. (قرائتی،1387،ص115)
2) قربانی
حج گزاران پس از رمی جمره عقبه و پیش از حلق یا تقصیر باید در سرزمین منا گوسفند،گاو یا شترقربانی کنند؛«لا تَحلِقُوا رُؤُوسَکُم حَتَّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّهُ...فَمَن تَمَتَّعَ بِاالعُمرَهِ الَی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدیِ».این سنت ویؤه ی الهی در حج،موجب تقرب مخصوصی است که در عبادات دیگر کمتر یافت می شود.(جوادی آملی،1386،ص225)
امام حسین و حقیقت منا
سالارشهیدان ،امام حسین (ع) درسال هجری به منا رفت، لیکن قربانی های گران قدری داد ونیز وجود مبارک خویش رافداکرد تا مکه ومنا بماند. ازاین رو امام سجاد(ع) درشام خود رافرزند مکه ومنا معرفی نمود،« أنا ابن مکّة ومنی، أنا ابن المروة والصّفا»بنابراین کسی که جان خویش رافدای خدای سبحان کند، ازمنا وعرفات و... ارث می برد. زیرا هم زمین مال خداست وآن رابه هرکس بخواهد ارث می دهد.« إنّ الارض لِللهِ یورثُها مَن یشاء» وهم زمینه کمال متعلق به اوست وبه هرکس بخواهد ارث می دهد.(جواذی آملی،1383،ص227)
3) تقصیر
تراشیدن سر راحلق وچیدن مو یا ناخن را تقصیر گویند. حاجی بعد ازحلق یا تقصیر تا اندازه ای از احرام آزاد شده، پاره ای از امور راکه درحال احرام ترک آن هاواجب بود، می تواندبه جا آورد اما هنوز زن وشکار واستعمال بوی خوش بر اوحرام است.(اللهوردیخانی،1379،ص35)
حلق یا تقصیر دراثنای احرام بر محرم حرام است ولی دربخش پایانی آن واجب است. حلق وتقصیردر مناسک حج مانند تسلیم درنماز است که تسلیم ابتدایی وعمدی دراثنای نمازحرام ولی درپایان نماز واجب است وبا تحقق آن شخص نمازگزار ازحالت نمازخارج می شودواموری که درنماز حرام بودبا تسلیم خاص بر اوحلال می شود.(جواذی آملی،1383،ص201)
اصولاً حلق دارای فضیلت بیشتری ازتقصیرمی باشد، ازامام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: حلق وتراشیدن سردرحج ازتقصیر، افضل است. زیرا رسول خدا(ع) در حجة الوداع وعمره حدیبیه، حلق رأس کرده وموهای سرخودرا تراشید.
چنان که ازامام سجاد(ع) روایت شده که فرمودند:«رسول خدابرای کسانی که تراشیدن سر رابر تقصیرترجیح دادند سه باراستغفارکرد وبرای کسانی که به تقصیر بسنده نمودند، به یک بار استغفار وطلب آمرزش برای آن هااکتفا کرد»(حجّتی،1380،ص131)
منابع و مآخذ
قرآن مجید
- اشراقی،لطف الله.(1388).«آسیب شناسی معنوی در حج».میقات حج.شماره ی 65.
- اللهوردیخانی،علی.(1381).سفر به کعبه ی جانان.(جلد اول).تهران:دانشگاه تهران.
- اللهوردیخانی،علی.(1379).کعبه مصباح الطاهرین.تهران:دانشگاه تهران.
- بهشتی،سعید.(1389).تأملات فلسفی در تعلیم و تربیت.تهران:شرکت چاپ و نشر بین الملل.
- بی آزار شیرازی،عبدالکریم.(1379).پرشکوهترین مراسم عبادت و قربانی.قم:مدرسه الامام علی بن ابی طالب.
- جمعی از نویسندگان.(1380).ره توشه ی حج.(جلد2).تهران:مشعر.
- جمعی از نویسندگان،(1388).مجموعه مقالات همایش تربیت دینی.قم :مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- جوادی آملی،عبدالله.(1383).جرعه ای از صهبای حج.تهران:مشعر.
- جوادی آملی،عبدالله.(1380).صهبای صفا.{بی جا}:مشعر.
- جوادی آملی،عبدالله.(1386).عرفان حج.قم:مشعر.
- حجّتی،محمدباقر.(1380).درحریم کعبه.تهران:مشعر.
- حافظ نیا،محمد رضا.(1386).مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی.تهران:انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- حسینی کشکوئیه،محمد.(1372).نگرشی اجتماعی به کعبه و حج از دیدگاه قرآن.تهران:امیر کبیر.
- حرّ عاملی.(1412).وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه.(جلد8).بیروت:داراحیاء التراث العربی
- خداکرمی زنجانی،ابوعلی.(1375).ابعاد گوناگون حج.قم:دارالنشر
- درویش،عبدالله.(1382).از میقات تاعرفات:سیری کوتاه در آداب معنوی حج.تهران:معارف.
- دشتی،محمد.(1383).ترجمه ی نهج البلاغه.قم:مؤسسه ی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین.
-دلاور،علی.(1385).روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی.تهران:ویرایش.
- دهخدا،علی اکبر.(1377).لغت نامه دهخدا.تهران:دانشگاه تهران.
- راغب اصفهانی.(1362).معجم مفردات فی غریب القران.بی جا:کتابفروشی مرتضوی.
-رفیعی قزوینی،ابوالحسن.بندرچی،محمدرضا.(1378).عرفان حج.قزوین:بحرالعلوم.
- رضایی،محمدجعفر.(1388).نقش و جایگاه فلسفه ی تربیتی حج در جامعه ی امروز.(پایان نامه ی کارشناسی ارشد،دانشگاه پیام نور) همدان.
-رهبر،محمدتقی.رحیمیان،محمدحسن.(1378).اخلاق و تربیت اسلامی.تهران:سمت.
- زیرک،محمدعیسی.(1388).بیت عتیق:ابعاد عبادی،سیاسی وبین المللی حج از دیدگاه قرآن.تهران:فرهنگ اندیشمندان.
- ساعی،میر محمود.(1382).اخلاق و تربیت اسلامی.تهران:دانشگاه پیام نور.
- سحاب،ابوالقاسم.(1358).فلسفه،اسرارومناسک حج.تهران:کتاب سحاب
- شالچی،مجید.(1389).فرازهایی از حج.تهران:آرون.
- شاملی،عباسعلی.(1386).مجموعه مقالات تربیت اخلاقی:پیش فرض ها و چالش ها.قم:معارف
- شبّر،عبدالله.(1374).الاخلاق.(محمد رضاجباران،مترجم).قم:هجرت.
- شربتی،معصومه.(1383).آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی حج(پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده،مدرسه ی علمیه ی حضرت رقیه).مشهد.
- شرفی،محمدرضا.(1378).تربیت اسلامی.تهران:پنجره.
- شفیعی سروستانی،اسماعیل.(1387).بخت خاک.تهران:موعود عصر.
- شکوهی،غلامحسین.(1368).مبانی و اصول آموزش و پرورش.مشهد:به نشر.
-شیخ صدوق.(1380).علل الشرایع.(سید محمد جواد ذهنی تهرانی،مترجم).قم :مؤمنین.
- شیخ صدوق.(1378).عیون اخبار الرضا.تهران:جهان.
- ضیاءآبادی،محمد.(1370).حج برنامه ی تکامل.تهران:دارالکتب الاسلامیة.
- عمید،حسن.(1389).فرهنگ فارسی.تهران:اشجع.
-غزالی،امام محمّد.(1379).کیمیای سعادت.(جلد اول).(احمد آرام،تصحیح).تهران:گنجینه.
- فعالی،محمدتقی.(1389).اسرار عرفانی عمره.تهران:مشعر.
- قاضی عسگر،سید علی.(1381).حج در اندیشه ی اسلامی.تهران:مشعر.
- قرائتی،محسن.(1387).حج.تهران:مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.
- کارگر،رحیم.(1380).حج عارفان.تهران:مشعر.
-کلینی رازی،ابو جعفر،محمد بن یعقوب.(1375).اصول کافی.(ج4و6).(محمد باقر کمره ای،مترجم).قم:اسوه.
- محیطی،علی.(1386).حج صالحان.قم:قائم آل محمد(ص).
- مشایخی راد،شهاب الدین.(1380).تعلیم و تربیت دینی(مجموعه مقالات).قم:پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه.
- مصطفوی،حسن.(1360).مصباح الشریعه.تهران:انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ی ایران.
- ملکی،حسن.(1389).تعلیم و تربیت اسلامی:رویکرد کلان نگر.تهران:عابد.
- میر ابوالقاسمی،رقیه{ودیگران}.(1389).درباره ی حج.تهران:کتاب مرجع.
- موحدی،محمد.(1377).حج و مذاهب خمسه.(پایان نامه سطح سوم حوزوی،دانشگاه علوم اسلامی رضوی).مشهد.
- نوری،میرزا حسین.(1407).مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل.قم:مؤسسه ی آل بیت لأحیاء التراث.