صفحه محصول - مقاله با عنوان تاثیر ساختار مالکیت شرکت واندازه هیئت مدیره بر مدیریت سود

مقاله با عنوان تاثیر ساختار مالکیت شرکت واندازه هیئت مدیره بر مدیریت سود (docx) 15 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 15 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تأثیر ساختار مالکیت شرکت و اندازه هیئت‌مدیره بر مدیریت سود: شواهد برگرفته از کشور ترکیه Mehmet Aygun: دانشکده علوم اقتصادی و اجرایی، دانشگاه Yuzuncu Yil، Van، ترکیه Suleyman Ic : دانشکده علوم اقتصادی و اجرایی، دانشگاه Ondokuz Mayis، Samsun، ترکیه Mustafa Sayim : مدرسه مدیریت دانشگاه بین‌المللی Alliant، San Diego، کالیفرنیا، آمریکا تماس با Mustafa Sayim، مدرسه عالی مدیریت دانشگاه بین‌المللی Alliant، San Diego، کالیفرنیا، آمریکا msayim2@alliant.edu دریافت شده به تاریخ دوم سپتامبر 2014 پذیرفته‌شده به تاریخ هشتم اکتبر 2014 چاپ اینترنتی به تاریخ 22 نوامبر 2014 چکیده تحقیق حاضر به بررسی تأثیر ساختار مالکیت شرکت و اندازه هیئت‌مدیره بر مدیریت سود برای نمونه‌ای از شرکت‌های ترکیه‌ای پذیرفته‌شده در بورس استانبول (ISE) برای دوره 2009-2012 می‌پردازد. ساختار مالکیت شرکت با دو متغیر اندازه‌گیری می‌شود که عبارت‌اند از مالکیت مدیریتی و مالکیت نهادی. اندازه هیئت‌مدیره را می‌توان به‌عنوان تعداد اعضای هیئت‌مدیره تعریف کرد. این تحقیق همچنین سه متغیر کنترل‌شده را استفاده می‌کند که عبارت‌اند از بازگشت دارایی، اندازه شرکت و اهرم افزایش سرمایه. مدل تعدیل‌یافته Jones (Dechow، Sloan و Sweeney، 1995) و روش رگرسیون چند متغیره برای بررسی تأثیر ساختار مالکیت شرکت و اندازه هیئت‌مدیره بر مدیریت سود مورداستفاده قرار می‌گیرند. نتایج همخوان با مطالعات پیشین نشانگر این است که مالکیت نهادی و اندازه هیئت‌مدیره از تأثیر معنادار منفی بر مدیریت سود برخوردارند، در عین اینکه تأثیر مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود ازنظر آماری مثبت و معنادار است. این یافته‌ها همچنین روشن می‌سازند که بازگشت دارایی از تأثیر مثبت معناداری بر مدیریت سود برخوردار است. درعین‌حال تأثیر اهرم افزایش سرمایه‌بر مدیریت سود ازنظر آماری منفی و معنادار است. کلیدواژه‌ها: مدیریت سود، ساختار مالکیت، اقلام تعهدی اختیاری 1- مقدمه سود حسابداری معمولاً روش متداول و موردپذیرش اکثریت برای ارزیابی عملکرد مالی یک شرکت است. درعین‌حال شرکت‌ها می‌توانند صورت‌های مالی افشاشده را به‌عنوان اصول عمومی پذیرفته حسابداری(GAAP-Generaly Accepted Accounting Principles) مورداستفاده قرار دهند. مدیریت سود را در صورتی می‌توان قانونی دانست که مثلاً شرکت سود افشاشده را با استفاده دستورالعمل‌های GAAP تعدیل نماید تا به‌عنوان‌مثال رویکردهای مربوط به دارایی‌های جاری نظیر تعیین ارزش موجودی و استهلاک را تغییر دهد. از سوی دیگر، مدیریت سود اگر با استانداردهای GAAP نظیر شتاب بخشیدن به شناسایی درآمد و شناسایی هزینه‌های تأخیری تطبیق نداشته باشد، تبدیل به فعالیت تقلب آمیز می‌شود (Yang، Chun و Ramadili، 2009)؛ بنابراین مدیریت سود می‌تواند راهی برای دست‌کاری صورت‌های مالی افشاشده شرکت برای ارائه اطلاعات غلط به سهامداران و تأثیر بر سود قراردادی باشد که مبتنی بر سود حسابداری است (Healy و Wahlan، 1999). در سال 1989، Schipper نیز مدیریت سود را یکی از مداخلات تعمدی در فرایند گزارشگری مالی برای دستیابی به اهداف شخصی به‌جای حداکثر نمودن ارزش سهامداران می‌داند. این امر می‌تواند منجر به تحریف صورت مالی توسط مدیران با استفاده از روش‌های حسابداری شود و دست‌یابی به برخی از اهداف منجر به تضاد با رویکرد حداکثر سازی ارزش سهامداران را پیش‌بینی می‌کند. در دو دهه اخیر، رسوایی‌های عظیم و شکست شرکت‌ها در آمریکا، توجه محققین، قانون‌گذاران و شاغلین به مدیریت سود جلب شده و به‌صورت جامع در آثار مالی مورد‌تحقیق قرارگرفته است. برخی از مقالات قابل‌توجه که در آن مبنای نظریِ تأثیر اندازه هیئت‌مدیره و ساختار مالکیت بر مدیریت سود بسط یافته‌اند عبارت‌اند از Dechow، Sloan و Sweeney (1996)؛ Eisenberg، Sundgrenو Wells (1998)؛ Jensen (1993)؛ Healy و Wahlen(1999)؛ Jones(1991)؛ Shaikh، Iqbal و Shah(2012)؛ و Teoh، Welch و Wong(1998). مطالعات پیشین اغلب بر عوامل محدودکننده مدیریت سود و انگیزه‌های مدیریت سود تمرکز داشته‌اند. یک لیست جزئی از این مطالعات شامل Guidry، Leon و Rock (1999)؛ Healy (1985)؛ و Holthausen، Larcker و Sloan (1995) است. درعین‌حال، برخی از مطالعات نشان می‌دهد که برخی عوامل حاکم بر شرکت‌ها بر مدیریت سود تاًثیر دارند؛ مثل Dechow و همکاران (19956، 1996) که استدلال می‌کنند سهام‌دارانی که از تعداد بسیاری سهام برخوردارند می‌توانند با نادیده گرفتن سود ناشی از فعالیت‌های مدیریت، به صورت‌های مالی یک شرکت بهبود بخشند. در سال 1995، Warfield، Wild and Wild در مورد مدیرانی به بحث می‌نشینند که مالک درصد بالایی از سهام یک شرکت هستند و به نظر می‌رسد کمتر از انگیزه تغییر صورت‌های مالی افشاشده برخوردار باشند. بعلاوه، سرمایه‌گذاران نهادی نسبت به سرمایه‌گذاران فردی از توان بیشتری برای کشف مدیریت سود برخوردارند زیرا توان دسترسی به‌موقع به اطلاعات مربوطه را دارند (Balsam، Bartov و Marquardt،2002)؛ بنابراین آثار مالی آشکار می‌سازند که ساختار مالکیت یک شرکت یکی از عوامل مهم محدودکننده مدیریت سود است. بنابراین، نتیجه روش‌های مدیریت سود برای هر کشور قابل تعمیم نیست. هر کشور باید به‌طور مستقل بررسی شود تا تأثیر، ارتباط و قابلیت کاربرد این مدل‌ها در آن تعیین شود؛ بنابراین تحقیق حاضر به بررسی تأثیر اندازه هیئت‌مدیره و ساختار مالکیت شرکت بر مدیریت سود برای یک نمونه از شرکت‌های ترکیه‌ای پذیرفته‌شده در سازمان بورس استانبول (ISE) برای دوره 2009 تا 2012 می‌پردازد. یافته‌ها نشان می‌دهند که مالکیت نهادی و اندازه هیئت‌مدیره از تأثیر معنادار منفی بر مدیریت سود برخوردارند، درحالی‌که تأثیر مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود ازنظر آماری معنادار و مثبت است. نتایج، همچنین روشن می‌سازند که بازگشت دارایی از تأثیر معنادار مثبت آماری بر مدیریت سود برخوردار است. درهرحال، تأثیر اهرم افزایش سرمایه‌بر مدیریت سود ازنظر آماری معنادار و منفی است. بر مبنای آگاهی ما، مقاله حاضر اولین مقاله‌ای است که تأثیر اندازه هیئت‌مدیره و ساختار مالکیت را بر مدیریت سود در ترکیه مورد‌بررسی قرار می‌دهد. نتایج این مقاله می‌تواند برای سرمایه‌گذاران اطلاعات مفیدی در ارزیابی تأثیر ساختار مالکیت بر مدیریت سود فراهم آورد. این یافته‌ها، همچنین به سیاست‌گذاران کمک می‌کنند که به طراحی سیاست‌هایی اقدام کنند که تردید را در افشای عملکرد مالی و اقتصادی یک شرکت کاهش می‌دهد. بخش باقیمانده این تحقیق به شرح زیر تنظیم‌شده است. بخش2، دربرگیرنده مروری بر آثار است، بخش 3، مدل و روش‌شناسی را ارائه می‌کند، بخش 4، در مورد داده‌ها به بحث می‌نشیند. بخش 5، به ارزیابی یافته‌ها می‌پردازد و سرانجام، بخش 6 نتایج تحقیق را دربر می‌گیرد. 2- مروری بر آثار 2-1- مدیریت سود و ساختار مالکیت در شرکت، مدیریت و مالکیت دو امر مجزا هستند و این مسئله تضادی ایجاد می‌کند که آن را مسئله نمایندگی می‌خوانند (agency problem) (Jensen و Meckling، 1976). بر طبق این نظریه، برخی اوقات مدیران نمی‌خواهند از طرف سهامداران برای حداکثر ساختن ارزش‌های1 آن‌ها عمل نمایند؛ بنابراین، نظارت بر تصمیمات مدیران برای حصول اطمینان از افزایش ارزش سهامداران و دقت و شفافیت صورت‌های مالی افشاشده ضروری می‌گردد. آن دسته از ساختارهای کنترل شرکت که از مبنای صحیحی برخوردارند، اغلب دست‌کاری مدیریت سود را کاهش می‌دهند (Alves، 2011؛ Bushman و Smith، 2003؛ Chen، Jean و Haitao،2012؛ Dechow و همکاران، 1996). مقاله حاضر در پیروی از Alves(2011) برای تحقیق در مورد تأثیر ساختار مالکیت بر مدیریت سود، از دو نوع ساختار مالکیت استفاده می‌کند. 2-1-1- مدیریت سود و مالکیت مدیریتی بر طبق نظریه نمایندگی (Jensen و Meckling، 1976)، مجزا سازی مدیریت و مالکیت در یک شرکت منجر به مسائل نمایندگی می‌شود که ارزش شرکت را به دلیل تضادهای نمایندگی کاهش می‌دهد. همچنین این نظریه دال بر این است که اگر مدیران از مالکیت عمده سهام در شرکت برخوردار نباشند، به‌احتمال‌زیاد ممکن است از طرف سهامداران عمل نکنند. سطح بالاتر مالکیت مدیریت یکی از مشوق‌های مهم برای ایجاد انگیزه در مدیران است (Warfield و همکاران، 1995). در‌نتیجه، مالکیت سهام یا اختیار معامله سهام توسط کارکنان می‌تواند تضاد بین مدیران و سهامداران را با نظریه هم‌تراز ساختن منافع کاهش دهد که توسط La Porta، Lopez-de –Silanes و Shleifer(1999) و Classens، Djankov و Lang(2000) بسط یافته است. این‌گونه انتظار می‌رود که با افزایش مالکیت مدیریتی، انگیزه جرح‌وتعدیل سود کاهش خواهد یافت. از سوی دیگر، نظریه تثبیت موقعیت مدیران entrenchment hypothesis توسط Stulz (1988) دال بر این است که مدیران برخوردار از سطح گسترده مالکیت، می‌توانند برای حداکثر ساختن اهداف شخصی خود به دست‌کاری مدیریت سود اقدام کنند (Cheng و Warfield، 2005؛ Healy، 1985؛ Holthousen و همکاران، 1995). تحقیقات پیشین، یافته‌هایی سازگار با این دو فرضیه را آشکار می‌سازند. Warfield و همکاران در سال 1995، به بررسی تأثیر مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود اقدام می‌کنند. یافته‌ها، دال بر وجود رابطه منفی و معنادار بین این دو متغیر از‌نظر آماری است. یک تحقیق دیگر که توسط Gabrielsen Jeffry و Thomas (2002) انجام‌شده نیز آشکار می‌سازند که ساختار مالکیت در کشورهای مختلف ازجمله دانمارک از پیکر‌بندی مالکیت در آمریکا انحراف حاصل می‌کند و یافته‌ها بر این دلالت دارند که تأثیر مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود، ازنظر آماری منفی و معنادار است. در سال 2002، Yeo، Tan و Chen Hoand در مقایسه با مطالعات پیشین درمی‌یابند که یک ارتباط غیر‌خطی بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی در سنگاپور وجود دارد. در سال 2007، Sanchez-Ballesta و Garcia-Meca با استفاده از رویکرد داده‌های پانلی برای تحقیق در مورد ارتباط بین ساختار مالکیت، اقلام تعهدی اختیاری و آگاهی‌بخشی سود برای شرکت‌های غیر‌مالی اسپانیایی برای دوره 1999-2002 نیز استدلال می‌کنند که این ارتباط، یک ارتباط غیر‌خطی بین مالکیت داخلی و اقلام تعهدی اختیاری و بین مالکیت داخلی و قدرت توضیحی سود در مورد عواید است. در سال 2008، Teshima و Shuto به بررسی مالکیت مدیریتی و تأثیرات رفتاری مدیریتیِ فرصت‌طلبانه در ارتباط با مدیریت سود در شرکت‌های ژاپنی می‌پردازند. نتیجه، دال بر این است که با افزایش مالکیت مدیریتی، مدیریت سود باعث کاهش سطوح بالای مالکیت مدیریتی و نیز سطوح پایین مالکیت مدیریتی می‌شود. تحقیق انجام‌شده توسط Yang، Lai و Tan (2008) در مورد شرکت‌های بورس تایوان برای دوره 1997-2004 دال بر وجود ارتباط معنی‌دار و مثبت آماری بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی است. از سوی دیگر در سال 2011، Gulzar و Wang درمی‌یابند که ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی در شرکت‌های چینی ازنظر آماری منفی و معنادار است. همان‌گونه که از تحقیقات پیشین قابل‌مشاهده است، تأثیرات مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود آمیزه‌ای از نتایج را آشکار می‌سازند؛ بنابراین فرضیه 1 جهت‌دار نبوده و به شرح زیر است: نظریه 1: ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی ازنظر آماری معنی‌دار است. 2-1-2- مدیریت سود و مالکیت نهادی تحقیقات پیشین نشان می‌دهد که سطح بالایی از مالکیت نهادی می‌تواند نقش بسیار مهمی بر مکانیسم حاکمیت شرکت داشته باشد (Alves، 2011). فرضیه نظارت کارآمد، دال بر این است که سرمایه‌گذاران نهادی در مقایسه با سرمایه‌گذاران فردی می‌توانند از توان و منابع برای نظارت اثربخش بر مدیران برخوردار باشند. این مسئله توانمندی مدیران را در مدیریت سود حسابداری شرکت کاهش می‌دهد (Chung، Firth و Kim، 2002؛ Koh، 2003)؛ بنابراین، ارتباط معکوسی بین مدیریت سود و مالکیت نهادی وجود دارد. درعین‌حال مطالعات پیشین در مورد تأثیرات مالکیت نهادی بر مدیریت سود، آشکارکننده ترکیبی از نتایج است. در سال 2003، Koh به بررسی ارتباط بین راهبردهای تهاجمی مدیریت سود و مالکیت نهادی در استرالیا می‌پردازد. انتظار می‌رود ارتباط بین اقلام تعهدی اختیاری رو به افزایش درآمد شرکت‌ها و مالکیت نهادی که همگام با تغییرات ساختار بخشی از مالکیت نهادی تغییر یابد. این می‌تواند دال بر فراهم آوردن انگیزه‌های مدیریت سود توسط سرمایه‌گذاران نهادی برای مدیران باشد. از سوی دیگر، وجود ارتباط منفی در آن بخش از مالکیت نهادی یافت شد که از نسبت بالاتر مالکیت برخوردارند و دال بر این است که نظارت سرمایه‌گذاران نهادی یکی از عوامل محدودکننده اختیار اقلام تعهدی مدیریتی است. در سال 2010، Al-fayoumi، Abusayed و Alexander به بررسی تأثیرات سرمایه‌گذاران نهادی بر اقلام تعهدی اختیاری در شرکت‌های ساخت و تولید نیجر‌یایی پذیرفته‌شده در بورس نیجریه برای دوره 2008- 2010 می‌پردازند. نتایج تجربی روشن می‌کند که از‌نظر آماری تأثیر سرمایه‌گذاران نهادی بر مدیریت سود در شرکت‌های تولیدی نیجریه مثبت و معنادار است. در تحقیق دیگری توسط Senteza و Grill (2005)، چنین استدلال می‌شود که درصد بالایی از مالکان نهادهای سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها سود را به‌صورت صعودی مدیریت می‌کنند و بخش کوچکی از مالکان در شرکت‌ها سود را قبل از پایان سال گزارشگری در آمریکا دست‌کاری می‌کنند. در سال 2009، Cheng و Reitenga به نتایج مشابهی دست یافتند. آن‌ها پیش‌بینی می‌کنند که سهامداران عمده نهادی و فعال(ACTB- Active Institutional block holders) خواستار این خواهند بود که از توان کنترل خود تنها هنگامی‌که EP (فشار درآمد) از قدرت برخوردار است، استفاده کنند. در سال 2009، Al-Abbas نیز چنین استدلال می‌کند که ارتباط معنادار آماری بین مدیریت سود و مالکیت نهادی در شرکت‌های عضو بورس عربستان سعودی وجود دارد. در سال 2010، Iqbal و Strong به بررسی ساختار هیئت‌مدیره، ساختار مالکیت، ساختار مشاوره و ساختار سرمایه و تأثیرات آن‌ها بر اقلام تعهدی اختیاری کوتاه‌مدت می‌پردازند. یافته‌های تجربی نشان می‌دهد که شرکت‌هایی که از مدیران غیر اجرایی کمتری برخوردارند، فاقد سهامداران عمده هستند و یا از بدهی بیشتری به نسبت حقوق صاحبان سهام برخوردارند، به‌احتمال قریب‌به‌یقین از اقلام تعهدی کوتاه‌مدت اختیاری برای جرح‌وتعدیل سود استفاده می‌کنند. همان‌گونه که از مطالعات پیشین در مورد تأثیرات مالکیت نهادی بر مدیریت سود قابل مشاهده است، نتایج گوناگونی وجود دارند؛ بنابراین، فرضیه 2 فاقد جهت و به شرح زیر است: فرضیه 2: ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت نهادی ازنظر آماری معنادار است. 2-1-3- مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره هیئت‌مدیره را می‌توان یکی از مکانیسم‌های مهم نظارت داخلی دانست که می‌تواند بر مدیریت سود یک شرکت تأثیر داشته باشد. در سال 2014،Gonzalez و Garcia-Meca ارتباط بین مدیریت سود ارزیابی‌شده توسط اقلام تعهدی اختیاری و مکانیسم‌های داخلی حاکمیت شرکت را موردبررسی قراردادند. با استفاده از مثالی در مورد شرکت‌های غیرمالی آمریکای لاتین برای دوره 2006-2009، آن‌ها نقش مدیران خارجی را مستند ساختند که به چارچوب‌های آمریکای لاتین محدود است. بعلاوه، اگر هیئت‌های مدیره تشکیل شوند، اغلب اوقات نقش بسیار فعالی برای نظارت بر رفتار کارکنان داخلی اتخاذ می‌کنند. این مسئله ممکن است منجر به کاهش فعالیت‌های مبتنی بر دست‌کاری شود. آن‌ها یک ارتباط غیرخطی بین اقلام تعهدی اختیاری و مالکیت داخلی یافتند. این مسئله می‌تواند دال بر این باشد که هنگامی‌که درصد مالکیت سهامداران عمده یک ساختار مالکیت از اعتدال برخوردار باشد، ممکن است دال بر وجود فعالیتی مبتنی بر دست‌کاری باشد. در سال 2002، Loderer و Peyer به بررسی همپوشانی هیئت‌مدیره در میان شرکت‌های ثبت‌شده در سوئیس می‌پردازند. چنین مستند می‌کنند که ارتباط معکوسی بین اندازه هیئت‌مدیره و ارزش شرکت وجود دارد که احتمالاً به دلیل مسئله نمایندگی است. در سال 1993، Jensen عملکرد هیئت‌های مدیره بزرگ را زیر سؤال برد که دلیل آن غلبه ضعف در برقراری ارتباطات و تصمیم‌گیری بر اثربخشی هیئت‌مدیره بود. در سال 1996، Yermack پیشنهاد کاهش تعداد اعضای هیئت‌مدیره شرکت‌ها را موردبحث قرار می‌دهد. او شواهدی بر این مبنا می‌یابد که ارتباط معکوسی بین ارزش شرکت و اندازه هیئت‌مدیره وجود دارد. در سال 2000، Vafeas چنین بررسی می‌کند که آیا آگاهی‌بخشی سود که به‌واسطه ارتباط بین سود و درآمد ارائه می‌شود همراه با تغییر تعداد آن قسمت از مدیرانی خارجی که بخشی از هیئت‌مدیره هستند تغییر می‌کند یا خیر. یک هیئت‌مدیره با اندازه کوچک ممکن است روشی اثربخش در دستیابی به کنترل بالاتر کیفی باشد. در سال 2006، Ching، Firth و Rui، Dechow و همکاران (1996)، Gonzalez و Garcia-Meca (2014)، Rahman و Ali (2006) و Santiago و Brown (2009) استدلال می‌کنند که وابستگی بین مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره ازنظر آماری مثبت و معنادار است. از سوی دیگر Abed، Al-Attar و Suwaidan(2012)؛ Ghosh، Marra و Doocheol (2010)، Davidson، Goodwin و Kent (2005)، Peasnell، Pope و Young (2005) و Xie، Davidson و DaDalt (2003) بر این اعتقادند که ارتباط معنادار و منفی آماری بین مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره وجود دارد؛ بنابراین مطالعات پیشین نشان‌دهنده نتایج ترکیبی در مورد تأثیر اندازه هیئت‌مدیره بر مدیریت سود هستند. فرضیه 3، فاقد جهت و به شرح زیر است: فرضیه 3: ارتباط بین مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره ازنظر آماری معنادار است. 3- مدل و روش‌شناسی تحقیق تحقیق حاضر به بررسی تأثیرات ساختار مالکیت شرکت و اندازه هیئت‌مدیره بر مدیریت سود برای نمونه‌ای از شرکت‌های ترکیه‌ای ثبت‌شده در بورس اوراق بهادار استانبول (ISE) برای دوره 2009-2012 می‌پردازد. 230 شرکت‌ از صنایع مختلف در این تحقیق شرکت دارند. شرکت‌های مالی نظیر بانک‌ها و شرکت‌های بیمه از این تحقیق حذف‌شده‌اند زیرا ساختار سرمایه متفاوتی دارند (Klein، 2002). داده‌های مربوط به مدیریت سود، ساختار مالکیت شرکت، اندازه هیئت‌مدیره، اندازه شرکت و اهرم افزایش سرمایه از پایگاه داده‌های PDP (پایگاه افشای عمومی) کسب می‌گردند. 3-1- متغیرهای تحقیق 3-1-1 متغیرهای وابسته تحقیق حاضر از مدیریت سود به‌عنوان یک متغیر وابسته استفاده می‌کند. در این تحقیق، رویکرد اقلام تعهدی اختیاری (DACC) برای ارزیابی سودهایی بکار گرفته می‌شود که مشابه روش‌شناسی‌های مورداستفاده Alves، 2011؛ Teoh و همکاران، 1998؛ Xie و همکاران، 2003؛ Gonzalez و همکاران، 2013 است. در سال 1995، Dechow چنین استدلال می‌کند که مدل اصلاح‌شده Jones (1991) یکی از متداول‌ترین رویکردهای مورداستفاده و پذیرفته‌شده برای تخمین اقلام تعهدی اختیاری است؛ بنابراین با پیروی از مدل‌های ارائه‌شده زیر توسط Jones (1991) و Dechow (1995)، DACC به شرح زیر ارزیابی می‌شود: که در آن DACCit عبارت است از اقلام تعهدی اختیاری برای شرکت i در سال t، TACCit (یادداشت 1) عبارت است از کل اقلام تعهدی برای شرکت i در سال t، REVit Δ عبارت است از تغییر در درآمدهای عملیاتی برای شرکت i در سال t، RECit Δ عبارت از دریافتنی‌ها برای شرکت i در سال t، PPEit عبارت است از دارایی ناخالص، کارخانه و تجهیزات برای شرکت i در سال t و Ait-I عبارت است از کل دارایی سال قبل برای شرکت i (lagged total asset). 3-1-2- متغیرهای مستقل همان‌گونه قبلاً خاطرنشان ساختیم، تحقیق حاضر با پیروی از Alves(2011) برای بررسی اینکه آیا ساختار مالکیت شرکت تأثیری بر مدیریت سود دارد یا خیر، سه متغیر مستقل بکار می‌گیرند که عبارت‌اند از مالکیت مدیریتی، مالکیت نهادی و اندازه هیئت‌مدیره. با پیروی از روش‌شناسی Alves (2011)، مالکیت مدیریتی به‌عنوان بخشی از سهام شرکت که تحت مالکیت مدیران است محاسبه می‌شود؛ مالکیت نهادی به‌عنوان آن بخش از سهام شرکت که تحت مالکیت سرمایه‌گذاران است ارزیابی می‌شود. اندازه هیئت‌مدیره عبارت است از تعداد اعضای هیئت‌مدیره. 3-1-3- متغیرهای کنترلی برخی عوامل به‌غیراز ساختار مالکیت شرکت نیز ممکن است بر مدیریت سود تأثیرگذار باشند. بر این اساس تحقیق حاضر سه متغیر کنترلی به کار می‌گیرند که عبارت‌اند از بازگشت دارایی، اهرم افزایش سرمایه و اندازه شرکت. بازگشت دارایی عبارت است از درآمد خالص تقسیم‌بر دارایی کل. آثار موجود، دال بر وجود ارتباطی منفی بین مدیریت سود و اندازه شرکت هستند (Klein، 2002؛ Xie و همکاران،2003؛ Rahman و Ali، 2006). این نکته دال بر این است که شرکت‌های کوچک‌تر کمتر در معرض نظارت مالک قرار دارند به ترتیبی که مدیران می‌توانند بیشتر در فعالیت‌های مدیریت سود مشارکت نمایند؛ بنابراین تحقیق حاضر اندازه شرکت را به‌عنوان لگاریتم طبیعی دارایی‌های کل شرکت تعریف می‌کند (Abed و همکاران، 2011). بر اساس مطالعات پیشین، مدیرانی که دارای بدهی زیاد هستند از انگیزه‌های قوی برای استفاده از اقلام تعهدی افزایش درآمد برای کاهش بدهی مبنی بر تعهدات قراردادی برخوردار هستند (Ali، Salleh و Hassan،2008؛ Jiang، Lee و Anandarajan، 2008). بعلاوه ارتباط معکوسی بین اهرم افزایش سرمایه و مدیریت سود وجود دارد (Ching، Firth و Rui، 2002؛ Park و Shin، 2004؛ yang، Lai و Tan، 2008)؛ بنابراین اهرم افزایش سرمایه یک شرکت عبارت است از بدهی کلی نسبت به دارایی کل. 3-2- مدل تحقیق این تحقیق با پیروی از Alves(2011) به ارزیابی ارتباط بین مدیریت سود و ساختار مالک با ارزیابی معادلات رگرسیون OLS (حداقل مربعات معمولی) زیر می‌پردازد: مدل 1: مدل 2: مدل 3: مدل 4: که در آن عبارت است از اقلام تعهدی اختیاری برای شرکت i در سال t با استفاده از مدل اصلاح‌شده Jones؛ عبارت است از آن بخش از سهام شرکت که تحت تملک مدیران است؛ همانا مالکیت نهادی است که به‌عنوان آن بخش از سهام شرکت که تحت تملک نهادهای سرمایه‌گذاری است ارزیابی می‌شود؛ عبارت است از اندازه هیئت‌مدیره یا تعداد اعضای آن؛ همانا درآمد خالص نسبت دارایی کل است؛ عبارت است از بدهی کل نسبت به دارایی کل؛ یعنی لگاریتم طبیعی دارایی‌های کل شرکت؛ ثابت است؛ تا عبارت‌اند از ضرایبی که تخمین زده می‌شوند؛عبارت است از مدت باقیمانده شرکت i برای سال t. جدول 1 آمار خلاصه متغیرهای این تحقیق را نشان می‌دهد. میانگین DACC برابر است با 0077/0- با حداقل 7300/0- و حداکثر 9700/0. این مسئله می‌تواند دال بر این باشد که شرکت‌های ترکیه‌ای در حال مدیریت سود خود به‌صورت نزولی هستند. میانگین‌های مالکیت نهادی و مالکیت مدیریتی به ترتیب عبارت‌اند از 576/0 و 5178/0 که دال بر بیش از 50% سهام تحت مالکیت نهادها در ترکیه است. تعداد مدیران در هیئت‌مدیره به‌طور میانگین 7 نفر است. میانگین بازگشت دارایی (ROA) و اهرم افزایش سرمایه شرکت‌ها به ترتیب 5/31% و 89/44% در خلال مدت نمونه است. جدول 1- آمار توصیفی رقم متغیرهای مشاهدات: 890؛ دوره 2009-2012 توجه: DACC عبارت است از مدیریت سود، مدیریتی عبارت از آن بخش از سهام شرکت است که تحت مالکیت مدیران است؛ نهادی آن بخش از سهام شرکت است که تحت مالکیت نهادهای سرمایه‌گذار است؛ هیئت‌مدیره عبارت است از اندازه هیئت یعنی تعداد اعضای هیئت‌مدیره؛ ROA عبارت است از درآمد خالص به دارایی کل؛ اهرم افزایش سرمایه عبارت است از بدهی کل به دارایی کل؛ اندازه همان لگاریتم طبیعی دارایی‌های کل شرکت است. جدول 2 نشان‌دهنده همبستگی متقابل متغیرها است. همبستگی میان متغیرها ظاهراً کمتر از آستانه‌های 9/0 هستند و دال بر اینکه متغیرها دارای مشکل چندخطی بودن نیستند (Tabachnick و Fidell، 2001). جدول 2- همبستگی متقابل متغیرها توجه: DACC عبارت است از مدیریت سود، مدیریتی عبارت از آن بخش از سهام شرکت است که تحت مالکیت مدیران است؛ نهادی آن بخش از سهام شرکت است که تحت مالکیت نهادهای سرمایه‌گذار است؛ هیئت‌مدیره عبارت است از اندازه هیئت یعنی تعداد اعضای هیئت‌مدیره؛ ROA عبارت است از درآمد خالص به دارایی کل؛ اهرم افزایش سرمایه عبارت است از بدهی کل به دارایی کل؛ اندازه همان لگاریتم طبیعی دارایی‌های کل شرکت است. *، ** و *** دال بر سطح اهمیت در 10%، 5% و 1% هستند. 4- نتایج تجربی جدول 3 نشان‌دهنده نتایج معادلات رگرسیون 1، 2، 3 و 4 در مدل تحقیق است. مدل 1: مدل 2: مدل 3: مدل 4: جدول 3- نتایج معادلات رگرسیون متغیر وابسته: DACC مدل 1، مدل 2، مدل 3، مدل 4 توجه: DACC عبارت است از مدیریت سود، مدیریتی عبارت از آن بخش از سهام شرکت است که تحت مالکیت مدیران است؛ نهادی آن بخش از سهام شرکت است که تحت مالکیت نهادهای سرمایه‌گذار است؛ هیئت‌مدیره عبارت است از اندازه هیئت یعنی تعداد اعضای هیئت‌مدیره؛ ROA عبارت است از درآمد خالص به دارایی کل؛ اهرم افزایش سرمایه عبارت است از بدهی کل به دارایی کل؛ اندازه همان لگاریتم طبیعی دارایی‌های کل شرکت است. *، ** و *** دال بر سطح اهمیت در 10%، 5% و 1% هستند. مدل 1، به بررسی ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی می‌پردازد. نتیجه همخوان با هم‌ترازی فرضیه سود، نشان‌دهنده این است که یک ارتباط معنی‌دار مثبت آماری بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی وجود دارد (Stulz، 1988؛ Gabrielsen و همکاران، 2002؛ Alves، 2011). این نکته دال بر این است که سطح بالای مالکیت مدیریتی به معنای بزرگی بیشتر اقلام تعهدی اختیاری است؛ بنابراین، فرضیه 1، یعنی ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت مدیریتی ازنظر آماری مثبت است موردحمایت واقع شد. در مدل 2، ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت نهادی موردبررسی قرار می‌گیرند. یافته‌ها دال بر این است که در این نوع مالکیت، ارتباط معنادار معکوس و منفی بین مدیریت سود و مالکیت نهادی وجود دارد. این ارتباط منفی با تحقیقات پیشین (Ali، Salleh و Hassan؛ Iturriaga و Hoffman، 2005) نشان می‌دهد که مدیریت سود در شرکت‌هایی با درصد بالاتری از مالکیت نهایی، کاهش معناداری یافته است. به‌عبارت‌دیگر افزایش در مالکیت نهادی موجب کاهش فعالیت‌های اقلام تعهدی اختیاری حسابداری می‌شود؛ بنابراین، فرضیه 2 یعنی اینکه ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت نهادی ازنظر آماری معنادار و منفی است، موردحمایت واقع شد. مدل 3، به بررسی ارتباط بین مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره اقدام می‌کند. همان‌گونه که می‌توان از جدول 3 برداشت نمود، این ارتباط ازنظر آماری معنادار و منفی است. این ارتباط منفی بر این دلالت دارد که هرقدر تعداد اعضای هیئت‌مدیره کمتر باشد به‌احتمال‌زیاد کاربردهای اقلام تعهدی را برای دست‌کاری سود حذف می‌کنند (Alves،2011). درنتیجه، فرضیه 3 مبنی بر اینکه ارتباط بین مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره ازنظر آماری منفی و معنادار است موردحمایت واقع می‌شود. مدل 4 در جدول 3 نمایانگر نتایج معادلات رگرسیون چند متغیره است. یافته‌ها نشان می‌دهند که تأثیر مالکیت نهادی، هیئت‌مدیره و اهرم افزایش سرمایه بر مدیریت سود به‌طور معناداری منفی است. از سوی دیگر تأثیر مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود در تمامی مدل‌ها ازنظر آماری مثبت و معنادار است. هرچند ارتباط مثبتی بین مدیریت سود و اندازه هیئت‌مدیره وجود دارد، ولی ازنظر آماری معنادار نیست. 5- نتیجه‌گیری مطالعات پیشین در این اثر، دال بر تاثیر ساختار مالکیت بر مدیریت سود شرکت به عنوان یکی از عوامل مهم است (Chung و همکاران، 2002؛ Dechow و همکاران، 1996؛ Eisenberg و همکاران، 1998)؛ بنابراین هدف این تحقیق عبارت است بررسی تأثیرات ساختار مالکیت شرکت و اندازه هیئت‌مدیره بر مدیریت سود برای نمونه‌ای از شرکت‌های ترکیه‌ای پذیرفته‌شده در بورس استانبول (ISE) برای دوره 2009 الی 2012. این یافته‌ها آشکار ساخت که ساختار مالکیت شرکت‌های ترکیه‌ای نیز بر مدیریت سود مؤثر است. مدل تعدیل‌یافته Jones (Dechow و همکاران،1995) و مدل رگرسیون چند متغیره برای بررسی تأثیر اندازه هیئت‌مدیره و ساختار مالکیت شرکت بر مدیریت سود موردبررسی قرار گرفتند. همخوانی نتایج با تحقیقات پیشین نظیر Al-Fayoumi و همکاران (2010)؛ Koh (2003)؛ Teshima و Shuto (2008)؛ و Yang و همکاران (2008) نشان داد که مالکیت نهادی و اندازه هیئت‌مدیره از تأثیر معنادار منفی بر مدیریت سود برخوردارند درحالی‌که تأثیر مالکیت مدیریتی بر مدیریت سود ازنظر آماری مثبت و معنادار است. یافته‌ها همچنین نشان دادند که بازگشت دارایی از تأثیر مثبت معناداری بر مدیریت سود برخوردار است. درعین‌حال تأثیر اهرم افزایش سرمایه بر مدیریت سود ازنظر آماری منفی و معنادار است. نتایج مقاله حاضر می‌تواند اطلاعات مفیدی را برای سرمایه‌گذاران در ارزیابی تأثیرات اندازه هیئت‌مدیره و ساختار مالکیت بر مدیریت سود در ترکیه فراهم نماید. این یافته‌ها همچنین می‌توانند به سیاست‌گذاران برای طراحی سیاست‌هایی کمک کنند که تردید در افشای نتایج عملکرد اقتصادی و مالی یک شرکت را کاهش می‌دهند. 1 ارزش سهامداران (shareholders value) به معنای مجموعه‌ای از تمام تصمیمات استراتژیک است که بر توان شرکت برای افرایش کارآمد جریان نقدینگی در طول زمان تأثیر می‌گذارد (مترجم)

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود فایل های تخصصی | پاورپوینت| تحقیق| مقاله| نمونه سوال| فرمول| پیشینه دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید